گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 26
چشم انداز تمدن جهانی اسلام








اشاره : در قسمت پیشین این مقاله گفتیم که تمدن اسلامی که به دست تواناي امام عصر(ع) بنیان گذارده می?شود و به تمامی
جهان گسترش می?یابد، جوهره دینی و الهی دارد و این روح در کالبد تمدن داراي جلوه?هایی است. جلوه?هایی همچون
.3- گسترش عدل و احسان، استواري پیوندهاي اجتماعی و... دراین قسمت دیگر جلوه?هاي این تمدن را بررسی می?کنیم. 3
برقراري امنیت در فرهنگ و تمدّن، امنیّت اجتماعی اصل است. از مهمترین نیازهاي اساسی بشر، که در هرم نیازهاي او قرار دارد،
نیاز به امنیّت است. امنیّت شغلی، مدنی، قضایی، اقتصادي، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی - اخلاقی، حقوقی و خانوادگی، بستر زندگی
سالم و جامعه صالح و بی?دغدغه را فراهم می?سازد. در چنین جامعه?اي، پیوندهاي انسانی و اجتماعی با آرامش و بی?تنش
شکل می?گیرد، تکاپوهاي اجتماعی و اقتصادي، با رونق و شادابی انجام می?پذیرد، رفتارهاي ناهنجار اخلاقی و خشونت?ها و
خشم?ها فروکش می?کند. قانون?گرایی و قانونمندي رواج می?یابد، فرادستان خون فرودستان را نمی?مکند، فاصله بین
دولتمردان و مردم از بین می?رود، دسترسی به مسؤولان آسان می?شود، میدان براي نقد - نه نفی - فراهم می?گردد، کاستی?ها
از روي خیرخواهی و نصیحت گوشزد و گفته می?شود، نقطه?هاي قوت و قدرت دست?اندرکاران به دور از چاپلوسی و
گزافه?گویی مطرح می?گردد و در نتیجه، همگان احساس مسؤولیت، نصیحت، و نگهداشت عدالت پیدا می?کنند و راه?هاي
نفوذ هجوم?ها و شبیخون?هاي دشمنان داخلی و خارجی را با تمام توان می?بندند و آقایی و سروري و سربلندي خویش را پاس
می?دارند. در مدینه قرآنی، به رهبري حضرت مهدي(عج) همه جا امنیت برقرار می?شود، جان و مال و ناموس و آبروي مردمان از
هرگونه گزند و آسیبی در امان می?ماند: ولیبدّلنّهم من بعد خوفهم أمناً. 1 امام صادق (ع) می?فرماید: آیه شریفه درباره امام
زمان(عج) است؛ یعنی آن امام همام، ترس?ها و هراس?ها را به امید و اطمینان بدل می?کند: در آن زمان، چندان امنیّت بر سراسر
گیتی گسترده می?شود که از هیچ چیز به چیز دیگر، زیان نمی?رسد، ترس و وحشتی به چشم نمی?خورد، حتی جانوران و
حیوانات در بین مردم رفت و آمد می?کنند و به یکدیگر آزاري ندارند. 2 ایمان ایمنی بخش، سایه خود را بر فراز جامعه مهدوي
می?افکند. فضاي آن روز جامعه، سرشار از اعتماد و اطمینان به یکدیگر است. در پرتو کلمه توحید و براساس وحدت و یگانگی
اجتماعی، دل?ها به هم نزدیک می?شود و ضریب ناامنی?ها، به صفر می?رسد. 3 رقابت?هاي ناسالمی که بر اثر بیم از یکدیگر
به?وجود آمده به رقابت?هاي سالم و رفتارهاي ایثارگرانه دگر می?شود. درد جانکاهی که جامعه?هاي متمدّن امروز را فرا گرفته،
ناامنی?هاي خانوادگی و اجتماعی است. گزارش?هاي رسیده از اینگونه جامعه?ها، نشانگر آن است که صنعت و تکنولوژي،
گرچه توانسته است تا اندازه?اي زمینه آسایش مادي و جسمی شهروندان را فراهم سازد، اما دربرآوردن آرامش روحی و روانی
ناتوان بوده است. در باور شیعیان، جرعه?نوشان کوثر زلال محمدي - علوي، آن رهایی?بخش و امنیّت گستر، امام زمان، حضرت
صفحه 33 از 57
حجۀبن?الحسن(ع) است که با قیام و ظهور خود، امنیت را می?گستراند و این نیاز مهم انسانی را، به جامعه انسانی ارزانی می?دارد
و زندگی آرامش بخشی را براي مردمان جهان فراهم می?سازد و با تدبیر و بینش، چهره تمدّن ترس?آلود و دلهره?آور را به
4. سامان?دهی اقتصادي در آموزه?هاي دینی، پیوندي استوار بین مسائل اقتصادي و - تمدّنی انسانی و امیدبخش بدل می?کند. 3
مسائل معنوي دیده می?شود، تا آنجا که پیامبر(ص) فرمود: لولا الخبز ما صلّینا ولا صمنا ولا أدّینا فرائض ربنا. 4 بدون نان، نه نماز
می?توانیم گزارد و نه روزه می?توانیم گرفت و نه دیگر واجبات را می?توانیم انجام داد. ثلاثۀ تحتاج الناس طرّاً إلیها: ألأمن والعدل
والخصب. 5 سه چیز است که همه مردم به آن نیاز دارند: امنیت، عدالت و فراوانی. در چشم?انداز تمدّن درخشان جهانی اسلام به
رهبري امام زمان(ع) نیز این واقعیت نوید داده شده که: آن حضرت رفاه اقتصادي را همراه بإ؛ عدالت اجتماعی به گونه?اي گسترده
و فراگیر، فراهم خواهد آورد. 6 در دوران فرمانروایی آن حضرت، و در پرتو مدیریت شایسته و سالم و برنامه?هاي جامع و
همه?سویه و سیاست?هاي واقع?نگر و انسان محور ایشان، زمینه شکوفایی استعدادها فراهم می?آید، تلاش و کوشش مردم با
انگیزه?هاي معنوي در می?آمیزد و کارآیی کسان و بهره?گیري از منابع طبیعی و خدادادي دو چندان می?شود، 7 کار وجهه
عبادي و انجام تکلیف به خود می?گیرد، نیروهاي بالقوه و پنهان میدان بروز و ظهور می?یابند، خوي مردم دوستی و خدمتگزاري
در بین مردم، رشد می?کند. 8 در چنین جامعه?اي زندگی اقتصادي، چهره نوینی پیدا می?کند و همگان از زندگی سالم و به دور
از دغدغه و نگرانی، بهره?مند می?شوند. 9 بر اثر پیشرفت علم و تکنولوژي در زمان آن حضرت، منابع جدید و ناپیدا کشف
می?شوند و زمین آنچه در درون خود دارد بیرون می?افکند و بهره?برداري بهینه از آن آغاز می?شود. 10 پیامبر اکرم(ص)
فرموده: یتنعّم امّتی فی زمن المهدي(ع) نعمۀ لم یتنعّموا قبلها قطّ، یرسل السماء علیهم مدراراً ولاتدع الأرض شیئا من نباتها إّلا
أخرجته. 11 پیروان من در زمان حکومت حضرت مهدي(ع) به آسایش و نعمت?هایی دست می?یابند که بیش از آن در هیچ
دوره?اي به آن دست نیافته?اند. در آن زمان، آسمان باران فراوان می?بارد و زمین نیز تمام روییدنیهایش را بیرون می?اندازد.
براساس معیارهاي قرآنی، تقوا و خویشتن?بانی، 12 نیکوکاري، عدالت گستري 13 و... زمینه?هاي نزول و ریزش رحمت?ها و
برکت?ها از سوي پروردگار می?شود. اگر فضاي جامعه، فضایی معنوي و الهی باشد و زبان?هاي آغشته به دعا، آلوده به گناه
نگردد، لقمه?ها لقمانی باشد و نیّت?ها انسانی، بی?گمان، رزق و روزي?ها فراوان?تر می?گردد. 14 روشن است هنگامی که
پیوند انسان?ها بر پایه داد و نیکی شکل می?گیرد، بینوایان از یاد نمی?روند و هر کسی مرز خود را می?شناسد و به حقوق
دیگران، دست دراز نمی?کند. در چنین جامعه?اي نعمت?ها و بخشش?هاي پروردگار بر مردمان فرو می?ریزد و بسیاري از
گرفتاري?هاي اجتماعی، برطرف و بن?بست?هاي اقتصادي گشوده می?شود و راه براي شکوفا شدن، هموار می?گردد. در
روزگار حضرت مهدي(ع) حیات طیبه، بر پایه ایمان و عمل صالح رخ می?نماید 15 از یکسو، آز، مهار می?گردد، مساوات و
مواسات دامن می?گستراند، بخل و کنسی و تنگ چشمی، دامن برمی?چیند و از دیگر سوي، انگیزه?ها براي تلاش، بیشتر و
خالص?تر می?شود و بستر استفاده بهترو سالم?تر از طبیعت آماده می?گردد. طبیعی است که زمینه فراوانی نعمت?ها و رونق
مسائل اقتصادي نیز پدید آید و گسترش می?یابد. امام علی(ع) در این باب سخنی دارد، بدین?سان: ... و تفخرج له الأرض أفالیذ
کَبدها و تفلقی إلیه سلماً، مقالیدها، فیریکم کیف عدل السّیرة و یحیی مَیّفتَ الکتاب والسّفنّۀ. 16 ... زمین گنجینه?هاي خود را برون
اندازد و کلیدهاي خویش را از دَرف آشتی، تسلیم او سازد. پس، روشف عادلانه را به شما بنماید و آنچه از کتاب و سنت مرده
است، زنده کند. امام زمان(ع) در پرتو برنامه?ریزي?ها و مدیریت?هاي خردمندانه، مناسب و برخاسته از نیاز جامعه و نگهداشت
عدالت، در هر برنامه و تلاشی و پیاده کردن آن در تمام زوایا و زمینه?ها و رواج و گستراندن ارزش?هاي دینی و در جامعه و با
کمک از امدادهاي غیبی، جامعه الهی - قرآنی را می?سازد و پرچم حق را برمی?افرازد. در نظام و تمدّن مهدوي، کارها و
پفست?ها، به شایستگان واگذار می?شود. ثروت?هاي غصب شده به صاحبان ثروت برگردانده می?شود. بیت?المال از چنگ
صفحه 34 از 57
غارتگران و حرام?خواران و خیانت پیشگان به در می?آید. درهاي رفاه و بهره?مندي سالم از طبیعت و رزق و روزي حلال به روي
مردم، گشوده می?شود. دیو فقر، زوزه?کشان سرزمین مهدوي را ترك می?کند. همگان در اوج عزت و به دور از هرگونه منّت و
5. رشد عقل و گسترش دانش در اسلام و در پرتو آن، تمدّن اسلامی، عقل، جایگاه بلندي دارد -3 ذلّت، روزگار می?گذرانند. 17
و رکن حرکت، پویش و تلاش به شمار می?رود عقل ستون خیمه دین است و بدون عقل، دین جایگاه حقیقی خود را نمی?یابد و
بدون عقل، دین شناخته نمی?شود و مجهول می?ماند. عقل است که گوهر دین را می?شناساند و به انسان دستور می?دهد تا در
برابر آن، سر فرود آورد و به فرمان?هایش، گردن نهد. عقل است که زیبایی دین را می?نمایاند و آن را بر اریکه قدرت می?نشاند
و انسان را به تماشاي آن وا می?دارد. عقل، راهنماست به سوي زیبایی?ها، خوبی?ها، ارزش?ها، راستی?ها و پرهیز دهنده از
خطرها. از این روي، در قرآن به خردورزي 18 اندیشیدن، 19 به علم دین آگاه شدن 20 و فرزانگی 21 سفارش بسیار شده است. و در
فقه اسلامی، عقل، یکی از منابع چهارگانه اجتهاد به شمار می?رود که اجتهاد بدون در نظر گرفتن این رکن مهم و پایه استوار،
ناتمام است. امام صادق(ع) درباره جایگاه عقل در اسلام، در پاسخ پرسنده?اي که می?پرسد: عقل چیست؟ می?فرماید: ما عبد به
آن حضرت در ». الرّحمن واکتسب به الجنان. [عقل] چیزي است که به آن، خداوند عبادت می?شود و بهشت به دست می?آید
پاسخ این پرسش که: پس آنچه معاویه به کار می?بست چه بود؟ فرمود: تلک النّکراء، تلک الشّیطنۀ وهی شبیهۀ بالعقل و لیست
بالعقل. 22 آنچه او داشت، نیرنگ و شیطنت بود و آن، مانند عقل بود، نه خود عقل. عقل، ریشه در بندگی دارد در تمدّن اسلامی،
عقل و بندگی، عقل و اخلاق، عقل و ارزش?ها، عقل و تقوا، پیوند ناگسستنی دارند. هرگاه عقل، با یکی از اینها که برشمردیم و
صدها ارزش والاي دیگر، همراه نبود، از مدار خارج می?شود و جامعه را به نیرنگ می?آلاید و هرگونه سودجویی، استثمار،
استعمار و به بردگی واداشتن دیگران و... خردورزي نام می?گیرد. علم و تکنولوژي که دستاورد عقل و خرد است، اگر با عقل
سالم، عقل به دور از هوي و هوس، عقل به دور از آلودگی?ها، به کار گرفته نشود، فاجعه به بار می?آورد، همان فاجعه?اي که
امروزه، شاهد آن هستیم. عقل سالم، عقل محور جامعه انسانی، عقل راهنما به سوي نیکی?ها، زیبایی?ها، ارزش?ها، عقل است که
با اخلاق همراه و هم خانه و همزاد است و جدایی بین آنان در پندار نگنجد. در آموزه?هاي دینی، به ویژه شیعی، به پیوند عقل و
اخلاق، توجه ویژه شده است. امام صادق(ع) می?فرماید: إنّا لنحبّ من کان عاقلاً، عاملاً، فهماً، فقیهاً، حلیماً، مداریاً، صبوراً،
صدوقاً، وفیاً. 23 ما، دوستدار کسانی هستیم که عقل، دانش، فهم، فقاهت، بردباري، نرمش و صبر دارند و اهل وفا و راستی?اند. [به
عبارتی این والایی?ها را به هم درآمیخته?اند]. عقلانیتی که در آن انسانیت انسان، نادیده گرفته شود و برتري?ها و والایی?هاي او
به فراموشی سپرده شود. عقلانیتی است ابزاري و خشک و سوگمندانه، آنچه مورد نظر فرهنگ و تمدّن غربی است و در غرب خود
را نموده، این چنین عقلانیتی است. در فرهنگ و تمدّن اسلامی، عقلانیت و اخلاق به گونه?اي به هم تنیده شده که جداسازي آن
واژه?اي » مدینه « . دو از یکدیگر کاري است ناشدنی. خردورزي و تکامل مادي و معنوي، کامل کننده و یاري رسان یکدیگرند
را دربرگرفته است؛ یعنی بدون دین و ارزش?هاي دینی و اخلاقی، بنیان?هاي مدینه و تمدّن هم سست و ناپایدار » دین « است که
است. مدینه فاضله مهدوي، سرشار از خردورزي و اخلاق است. در آن دوران، اندیشه?ها به اوج شکوفایی می?رسد، علوم و فنون
تکامل می?یابد و همراه آن برتري?ها و والایی?هاي انسانی و اخلاقی، مراحل عالی و ارجمند خود را پیدا می?کند. امام
صادق(ع) فرمود: العلم سبعۀ و عشرون حرفاً فجمیع ماجاءت به الرّسل حرفان فلم یعرف النّاس الیوم غیر حرفین، فإذا قام قائمنا أخرج
الخمسۀ والعشرین حرفاً فبثّها فی?النّاس و ضمّ إلیها الحرفین حتّی یبثّها سبعۀ و عشرین حرفاً. 24 دانش، بیست و هفت بخش دارد که
بشر تا کنون دو بخش از آن را آموخته است. به هنگام قیام امام زمان(ع) بیست و پنج باب دیگر بر آن افزوده می?شود و در میان
جامعه گسترش می?یابد. روشن است که با پیشرفت علم، به رهبري پیشواي عالم و عادل، زمینه توسعه همه سویه و بهبود زندگی
مردمان، فراهم خواهد آمد و دگرگونی ژرف، پدید خواهد گردید. از آنجا که علم تیغ دو دم است و اگر به دست نااهل سپرده
صفحه 35 از 57
شود، ویرانگري به بار می?آورد، در برنامه آن حضرت تکامل اخلاقی، در کنار تکامل علوم نیز پیش?بینی شده است. امام باقر(ع)
می?فرماید: إذا قام قائمنا وضع یده علی رؤس العباد، فجمع به عقولهم و أکمل به اخلاقهم. 25 آنگاه که قائم ما قیام کند، دست
محبت و امامت بر سر بندگان نهد و پس از آن، خردها را بالنده و خلق و خوي?ها را به تمام و کمال می?رساند. رشد عقلانی
همراه با رشد اخلاقی، جامعه?اي رشید به وجود می?آورد که شایستگی اداره تمام جهان را پیدا می?کند. حاکمیتی که همراه
خود، تربیت و انسان?سازي را با عقلانیت و سیاست و جامعه?پردازي، درآمیخته است و رهاورد آن، رهایی انسان?هاي گرفتار در
بند هوا و هوس و هدایت آنان به سوي هفدي و هدایت همه سویه و همه جانبه است. امام علی(ع) در این باب می?فرماید:
یَعطففف الهوي علی الهدي إذا عطفوا الهفدي علی الهوي و یَعطفف الرَّأيَ علی القرآن إذا عطفوا القرآن علی الرَّأي. 26 خواهش
نفسانی را به هدایت آسمانی بازگرداند، و آن هنگامی است که - مردم - رستگاري را تابع هوي ساخته?اند، و رأي آنان را پیرو
قرآن کند، و آن هنگامی است که قرآن را تابع رأي خود کرده?اند. این است روح انقلاب اصلاحی و بنیادي امام زمان(عج) که
2 . کتاب الغیبۀ، ابراهیم بن . چشم?اندازي از تمدّن والا و متعالی الهی - قرآنی است. پی?نوشت?ها : 1 . سوره نور( 24 )، آیه 55
. 4 . الکافی، ثقۀالاسلام کلینی، ج 5، ص 73 . محمد نعمانی ، ص 240 ، مکتبۀ صدوق. 3 . کمال?الدین، شیخ صدوق، ج 2، ص 646
7 . همان ، . 5 . تحف العقول، ابن شعبه حرافی ص 236 ، بیروت. 6 . بحارالأنوار، علامه مجلسی ج 52 ، ص 362 ، حدیث 131
.13 . 12 . سوره اعراف( 7)، آیه 96 . 11 . همان ، ص 83 . 10 . همان ، ص 82 . 9 . همان ، ص 78 . 8 . همان، ج 51 ، ص 84 . ص 317
16 . نهج?البلاغه، صبحی صالح، ترجمه . 15 . سوره نحل( 16 )، آیه 97 . 14 . سوره نوح( 71 )، آیه 10 و 11 . سوره نحل( 16 )، آیه 90
. 19 . سوره آل عمران( 3)، آیه 193 . 18 . سوره یوسف( 12 )، آیه 2 .473- 17 . منتخب?الاثر ، ص 474 . سید جعفر شهیدي، خطبه 138
.24 . 23 . تحف?العقول ، ص 266 . 22 . الکافی، ج 1، ص 11 ، ح 3 . 21 . سوره نساء( 4)، آیه 82 . 20 . سوره توبه( 9)، آیه 122
. 25 . همان. 26 . نهج?البلاغه، خطبه 138 . بحارالانوار، ج 52 ، ص 336
شرحی بر کتاب استراتژي انتظار
انتظار ذاتی وجود آدمی است و ریشه در « : اشاره : در قسمت نخست این مقاله، با اشاره به این جمله از کتاب استراتژي انتظار که
به بررسی فطري بودن موضوع انتظار پرداختیم و » مافیالضمیر همه بندگان دارد و از آن به عنوان امر مشترك میتوان یاد کرد
مباحثی چون معناي فطرت، اثبات اصل فطرت در وجود آدمی و دلایل انحراف و بازماندن غالب انسانها از گوهر پاك وجودي و
فطرت الهی خود را مورد بررسی قرار دادیم. در این قسمت از مقاله به بررسی برخی از گرایشهاي فطري انسان - که به روشن
شدن موضوع بحث؛ یعنی اثبات فطري بودن عقیده به مهدویت کمک شایانی میکند - خواهیم پرداخت. بیهیچ شک و تردید
میتوان گفت که شاخصترین و متعالیترین گرایش فطري در وجود انسان، گرایش به خداوند متعال است، تعالیم قرآن کریم نیز
مؤداي فطري بودن گرایش خداجویی در خلقت وجودي انسان است. لذا هر انسانی به مقتضاي خلقت و ساختمان اصلی روحی
خود، خدا را میشناسد بدون اینکه نیازي به اکستاب و تحصیل علوم مقدماتی داشته باشد و ظاهراً قرآن کریم اولین کتابی است که
مسئله فطرت خداجویی و خداپرستی انسان را به طور صریح عنوان کرده است: فأقم وجهک للدین حنیفاً فطرة اللَّه التی فطر الناس
علیها 1. امروزه این مسئله در میان فلاسفه و روانشناسان جاي بسیار شایستهاي پیدا کرده است. افراد بزرگی نظیر اینشتاین، ویلیام
جیمز، آلکسیس کارل، برگسون، یونگ و... هم از آن دفاع کردهاند، که در اینجا مجال پرداختن به آن نیست. 2 به هر حال
خداشناسی فطري هر آدمی است؛ یعنی هر آدمی به مقتضاي خلقت و ساختمان اصلی روحی خود، خدا را میشناسد بدون ایکه
نیازي به اکتساب و تحصیل علوم مقدماتی داشته باشد. لازم است، در اینجا توضیحی داده شود برخی از مدعیان فطري بودن
خداشناسی مقصودشان از این مطلب، فطرت عقل است. میگویند انسان به حکم عقل فطري، بدون اینکه نیازي به تحصیل مقدمات
صفحه 36 از 57
استدلالی داشته باشد به وجود خداوند پی میبرد. توجه به نظام هستی و مقهوریت و مربوبیت موجودات خود به خود و بدون اینکه
انسان بخواهد استدلال کند اعتقاد به وجود مدبر و قاهر را در انسان به وجود میآورد. همچنانکه در همه فطریاتی که در اصطلاح
منطق، فطریات نامیده میشوند مطلب از این قرار است ولی مقصود از عنوان بالا، فطرت عقل نیست، مقصود ما فطرت دل است.
فطرت دل یعنی انسان به حسب ساختمان خاص روحی خود متمایل و خواهان خدا آفریده شده است. در انسان، خداجویی و
خداخواهی و خداپرستی به صورت غریزه نهاده شده است، همچنانکه غریزه جستوجوي مادر در طبیعت کودك نهاده شده است.
این غریزه به صورت غیر مستشعر در کودك وجود دارد، او مادر را میخواهد و جستوجو میکند بدون آنکه خود بداند و بفهمد
که چنین خواهش و میلی در او وجود دارد، بدون آنکه در سطح شعور ظاهرش، انعکاسی از این میل و خواهش وجود داشته باشد.
مولوي عیناً همین تشبیه را آورده است آنجا که میگوید: همچو میل کودکان با مادران سر میل خود نداند در لبان همچو میل مفرط
هر نو مرید سوي آن پیر جوانبخت مجید جزء عقل این، از آن عقل کل است جنبش این سایه زان شاخ گل است سایهاش فانی شود
غریزه خداخواهی و خداجویی نوعی جاذبه معنوي است میان کانون دل و احساسات ...« آخر در او پس بداند سر میل و جستوجو
انسانی از یک طرف، و کانون هستی؛ یعنی مبدأ اعلی و کمال مطلق از طرف دیگر، نظیر جذب و انجذابی که میان اجسام موجود
3 لذا قرآن کریم ضمن اینکه گرایش به خداوند متعال را فطري بشر معرفی مینماید براي دل به عنوان کانونی که محل .» است
شناخت الهی است ارزش شناختی قائل است. لذا در آیات مختلفی از قرآن کریم، منبع دل در کنار منبع عقل به عنوان کانونی جهت
شناخت خداوند متعال مورد تأکید قرار گرفته است که از جمله این آیات میتوان به آیات ذیل، اشاره نمود: والذین جاهدوا فینا
لنهدینّهم سبلنا و إنّ اللَّه معالمحسنین 4. کسانی که در راه ما جهاد و کوشش میکنند [آنان که تلاششان مخلصاً و خالصاً براي ما
. باشد و هر انگیزه دیگري را از خودشان دور کنند] ما آنها را به راههاي خودمان هدایت میکنیم. إن تتقوا اللَّه یجعل لکم فرقاناً 5
اگر تقواي الهی داشته باشید خداوند متعال به شما، فرقان [قوه تمیز حق از باطل] عنایت میکند. إتقوا اللَّه و یفعلّمکم اللَّه 6. شما اگر
تقواي الهی داشته باشید خداوند معلم شما میشود. و در حدیث معروفی از رسول اکرم(ص) نقل شده است که وي فرمود: من
أخلص للَّه أربعین صباحاً، جرت ینابیع الحکمۀ من قلبه إلی لسانه. اگر کسی بتواند چهل شبانهروز براي خدا زیست کند، خداي
متعال چشمههایی از حکمت را از دل او بر زبانش جاري میکند. 7 از جمله دیگر گرایشهاي فطري انسان میتوان به حس
کمالجویی و کمالطلبی در وجود انسان اشاره کرد؛ زیرا انسان، فطرتاً طالب کمال و خواستار راحتی مطلق است به طوري که
آرزوي همه انسانها، رسیدن به زندگی راحت و سعادت جاودان است. هر چند، غالب انسانها در شناخت موضوع کمال و
تشخیص مصداق آن دچار خطا و اشتباه میشوند. لذا بعضی کمال مطلق را در کسب قدرت میبینند و بعضی دیگر مصداق کمال
را در رسیدن به ثروت بیحد و حصر میدانند. حقیقت این است که همه این افراد طالب کمال مطلقاند، منتها گروه اول تصور
میکنند کمال و راحتی مطلق در داشتن قدرت است و گروه دوم، همین راحتی و کمال مطلق را در کسب ثروت میجویند، و به
عبارت دیگر میتوان گفت که غایت و مقصود همه انسانها در طول عمر و زندگی، رسیدن به قلّه کمال است منتها بعضیها براي
رسیدن به قلّه کوه از شکاف کوه بالا میروند و بعضی دیگر از کمر کوه و گروهی هم از پشت کوه به سمت قلّه آن حرکت
میکنند، لذا عدهاي ثروت را قلّه کمال و عدهاي دیگر، قدرت را قلّه کمال میانگارند؛ یعنی به خیال خود فکر میکنند که اگر به
قدرت و یا به ثروت برسند آن وقت به کمال و راحتی رسیدهاند. بنابراین میتوان گفت که همه انسانها طالب کمال و راحتی
مطلقاند، لیکن در تشخیص مصداق آن همواره دچار خطا و اشتباه میشوند. اما در پاسخ این سؤال که معناي کمال چیست و کمال
انسان به چه معنا و مفهومی است؟ میتوان چنین گفت که اصولًا کمال هر پدیده به مفهوم ایجاد اعتدال در بین غرائز درونی وي و
به فعلیت رسیدن استعدادها و قواي بالقوه درونی وجودي اوست. لذا کمال و مزیّت وجودي هر پدیده و آفریده، آن چیزهایی است
که با ساختمان ویژه و غرائز وجودي وي وفق بدهد و همینکه این توافق را از دست داد، از ارزش واقعی خود دور افتاده و تنها نامی
صفحه 37 از 57
از کمال خواهد داشت. بنابراین اگر انسان تنها یک غریزه درونی، مثلًا شهوت خوراك یا شهوت نزدیکی جنسی داشت هر چه در
به کارگیري آن غریزه زیادهروي میکرد، کمالش بود، ولی غرائز گوناگون دیگري که در ترکیب ساختمان انسان موجود است
زیادهروي و طغیان (تنها) یک غریزه را روا ندیده و به حفظ توازن و حدّ اعتدال دعوت میکند، ماده تا حدّي و ماوراء ماده تا
حدّي. 8 بر این اساس میتوان گفت که این فقره از کلام ارزشمند نویسنده فاضل کتاب استراتژي انتظار که مینویسد: انسان، کمال
طلب است و هرگز ترقی صرفاً مادي او را ارضا نمیکند و باور مهدوي همه آمادگی (جسمانی و نفسانی) و همه کمال زمینی و
آسمانی را در خود دارد. دقیقاً مبتنی بر همین تفسیر و برداشتی است که از مفهوم کمال، بیان گردید. یکی دیگر از مطلوبهاي
فطري بشر، قداست قائل شدن براي ارزشهاي اخلاقی و انسانی است؛ زیرا انسان موجودي است داراي سرشت الهی و مفتخر به تاج
خلافت الهی، و بدیهی است که خلیفه باید مستخلف باشد به صفات الهی، تا مستحق رداي خلافت گردد، لذا در روایات اسلامی
وارد شده است که: خلق اللَّه آدم علی صورته. خلق کرد خداوند آدم را بر صورت و مثال خودش. لذا به دلیل برخورداري از همین
سرشت و خمیر مایه الهی است که انسان بالفطره، خواهان و طالب ارزشهاي متعالی است و به عبارت دیگر خواستار سجایاي الهی،
انسانی و اخلاقی؛ همچون حق و حقیقتجویی و دوستدار خیر و نیکی، عدل و عدالت، صدق و راستی و امانتداري و غیره است و
درست به همین دلیل است که اساس انسانیت او بستگی به تسلط او بر نفس خویش و قیام علیه تباهکاريهاي نفس اماره او دارد، به
همین سبب انسان به میزانی که از هواي نفس و تعلقات نفسانی، خود را آزاد میکند ارزشهاي انسانی و الهی و متعالی او از قوه به
فعلیت میرسد. بنابراین خمیر مایه گرایشهاي انسانی و الهی در متن و حاق ذات هر انسان - بنا به خلقت و آفرینش ویژه او - به
ودیعه گذاشته شده است. لذا رسالت انبیاي الهی و وحی به عنوان هادي و حامی ارزشهاي انسانی، موجب برانگیختن این
خضوع فطري انسان به « گرایشهاي متعالی در فطرت انسان است. و از جمله دیگر گرایشهاي فطري انسان، میتوان به احترام و
و صاحب کمالات، اشاره نمود. عارف کامل واصل، استاد عرفان نظري حضرت امام راحل(ره)، مرحوم حضرت » وجود کامل
مینویسند: انسان چون ادراك کمال و جمال در چیزي » خضوع فطري انسان به کامل « آیتاللَّه محمد علی شاهآبادي(ره) در مورد
نمود بیاختیار در قلبش نسبت به او خاضع میشود و لذا انسان به موجود حیّ، علیم و قادر خاضع میباشد ولی نسبت به میّت،
جاهل و فقیر، خاضع نمیباشد. و چون خضوع امري است نسبی و اضافی؛ یعنی قائم است به طرفین و بدون طرفین تحقق پیدا
نمیکند و طرفین آن، خاضع و مخصوع له است. امّا خاضع، فطرت انسان است و مخضوع له فطرت را باید از طریق خود فطرت
خاضعه کشف نمود؛ یعنی مشاهده کرد که فطرت براي چه چیز منقاد و خاضع است. حال اگر از فطرت خود سؤال کنید که: اي
فطرت خاضع! نسبت به چه کس، خاضع و منقاد هستی؟ در جواب گوید: من خاضع و منقادم نسبت به وجود حیّ، علیم، قدیر، غنی
و قیوم که علم و حیات و قدرت و غنا ذاتی او باشد و این صفات در ذاتش، تبدّل پیدا نکند، یعنی حیات مبدل به ممات و علم مبدل
به جهل و قدرت مبدل به عجز و غنا مبدل به فقر نشود و چنین ذاتی که مخصوعله فطرت است همان واجبالوجود و هستی صرف
است که قیوم خود و ماسوي اللَّه است. 9 و از دیگر گرایشهاي فطري انسان، احترام و خضوع به حاضر، منعم، مقتدر و محبوب
است؛ زیرا انسان بالفطره نسبت به حاضر، منعم، مقتدر و محبوب، خضوع فطري دارد. به نحوي که حتی اگر حاضر - طفل هم که
باشد - انسان بالفطره در حضور او، رعایت حفسن و قبح اعمال را مینماید و به همین دلیل است که رعایت محضر پروردگار به
طریق اولی که حاضر و ناظر بر اعمال بندگان است و به تعبیر حکیمانه امام راحل(ره) که فرمودند: عالم محضر خداست و در محضر
خدا معصیت نکنید. براي هر انسانی محترم است. لذا بنده عاصی و گنهکار در روز قیامت در محضر الهی، شرمنده و رو سیاه است؛
چرا که در دنیا، رعایت احترام محضر الهی را ننموده و بر خلاف حکم فطرت پاك خود عمل نموده است. بنابراین بنده عاصی به
حکم فطرت مأخوذ است. منعم و ولی نعمت انسان نیز به حکم فطرت محترم است و حتی حیوانات هم نسبت به منعم خود مثل اسب
و سگ وفادارند. لذا رعایت احترام منعم واقعی در عالم که پروردگار متعال است به طریق اولی، به حسب حکم فطرت، امري
صفحه 38 از 57
واضح و لازم است. و مقتدر و قادر نیز به حکم فطرت، محترم است به نحوي که حتی حیوانات نیز نسبت به موجود قويتر از خود
احترام میگذارند، لذا چون خداوند متعال، ذات مقدسش عین قدرت مطلق است، پس به حکم فطرت، ذات مقدسش، محترم است
و هتک حرمت او روا نیست و مخالفت با اوامر و نواهی الهی جائز نمیباشد و به همین دلیل، بنده عاصی و گنهکار در قیامت،
مسؤول و مؤاخذ به حکم فطرت است. محبوب نیز به حکم فطرت، محترم است اعم از اینکه محبوب حقیقی باشد یا مجازي؛ زیرا
انسان بالفطره عاشق کمال و جمال است و چون ذات مقدس خداوند کمال و جمال صرف است پس او محبوب حقیقی هر انسانی
است و چون محبوب به حکم فطرت محترم است پس ذات مقدسش محترم است، و هتک او، به حکم فطرت، روا نیست و مخالفت
اوامر و نواهی پروردگار به حکم فطرت جائز نیست. و بنده عاصی و گنهکار در روز قیامت، مسئول و مؤاخذ است که چرا بر خلاف
حکم فطرتش، رفتار نموده است. لذا احترام حاضر، منعم، مقتدر و محبوب، فطري انسان است و درست به دلیل فطري بودن این
حقائق است که عصیان و مخالفت با ذات مقدس خداوند متعال که عین حاضر، منعم، مقتدر، کامل و محبوب در عالم است، جائز
نیز مطلبی است که توسط خداوند متعال در قرآن » دین « نیست. پس عصیان و مخالفتش عظیم است. 10 فطري بودن گرایش انسان به
بر آن تأکید شده است: فأقم وجهک للدین حنیفاً فطرت اللَّه التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق اللَّه ذلک الدین القیّم ولکن أکثر
الناس لایعلمون 11 . پس تو اي رسول مستقیم روي به جانب آئین پاك اسلام آور، و پیوسته از طریق دین خدا، که فطرت خلق را بر
آن آفریده است پیروي کن، که نیست هیچ تغییري در خلقت خدا، و اینست دین و آیین استوار حق، لیکن اکثر مردم از حقیقت آن
آگاه نیستند. توضیح اینکه دین عبارتست از التزام به حقایقی که فطرت انسان به آنها ملتزم است و دین هم از همین ماده است، و
معنی آن التزام به حقوق و اموال مردم است. حال اگر مراجعه به کتاب ذات خود نماییم و اوراق تکوینی آن را ورق بزنیم، هر آینه
درمییابیم که فطرت ملتزم به سه چیز است: اول، التزام به معرفت مبدأ و معاد، به نحوي که انسان همواره با دو سؤال مهم؛ یعنی از
کجا آمدهام و منظور از خلقت من چیست؟ و همچنین به کجا میروم و پایان کار من به کجاست؟ مواجه بوده است و به تعبیر
مولوي: از کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود به کجا میروم آخر ننمایی وطنم لذا میل انسان به علم و درك و شناخت حقایق عالم،
میلی فطري است که اگر نبود این گرایش فطري، اصولًا بشر، تکامل علمی نمییافت و به علم و تمدن امروزي نمیرسید، لذا انسان
فطرتاً راضی به جهل و نادانی نسبت به چیزي نمیشود ولو اینکه آن چیز براي او اصلًا فایدهاي نداشته باشد، تا چه رسد به معرفت
یعنی .» اوّل الدین معرفته « : مبدأ و معاد که تمام فایده را براي صحت زندگانی انسانی در تمام عوالم دارد. چنانکه امام علی(ع) فرمود
اول دین [و پایه محکم آن،] معرفت نسبت به مبدأ عالم است. و از همین جهت است که انبیا و اولیا همیشه از پروردگار عالم
دوم، التزام به خضوع و فروتنی براي ». ربّ زدنی فیک تحیّراً « و » ربّ زدنی علما « : تقاضاي علم و دانش میکردند و میفرمودند
کامل، اعم از اینکه کمال او ذاتی باشد یا غیري. و دلیل بر این مطلب، ابواب احتراماتی است که فطرت حاکم بآنهاست مثل احترام
حاضر و احترام منعم و احترام مقتدر و احترام کامل و احترام محبوب و معشوق. (همچنانکه قبلًا اشاره شد). سوم، التزام فطرت به
معدلت؛ یعنی تأدیه حقوق صاحبان، ولو اینکه در مقام عمل (خودش) ظالم باشد و طبق التزام فطري، عمل نکند و دلیل بر این
مطلب، ظهور حس انتقام است در انسان، اگر نسبت به حقوق مفروضه او تجاوز و تعدي شود ولو اینکه خودش (در مقام عمل)
نسبت به حقوق مسلم دیگران، ظالم باشد. زیرا اگر فطرت، ملتزم به عدالت نباشد هر آینه، حس انتقام در او ظاهر نمیشود و این
التزامات فطري همان دین قیم است که هیچ فردي از افراد انسانی، فاقد آنها نیست. پس چگونه ممکن است گفته شود انسان محتاج
به دین نیست و حال اینکه به حسب فطرت و ذاتش، متدین است. چون دین فطري روشن شد گوییم جمیع ادیان الهی و التزامات
آسمانی، بیان همین دین فطري ما هستند... و چون دین اسلام از این سه جهت اکمل ادیان است. پس اگر کسی تبعیت از غیر دین
ومن یبتغ غیر الإسلام دینا « 12 و » إن الدّین عنداللَّه الاسلام « : اسلام کند هرگز از او قبول نمیشود و چنانکه خداي تعالی میفرماید
14 لذا چون دانستیم که فطرت، حکم به لزوم تدین میکند و دین، مقتضی ذات و فطرت هر انسان است، پس ù13». فلن یقبل منه
صفحه 39 از 57
نمیتوان گریز از دین نمود و ترك معرفت و عبودیت (خضوع در مقابل کامل) و معدلت کرد؛ زیرا فطرت انسان، تخطئه میکند
این رویه و قول را، و چون ذات و فطرت انسان، مقتضی دیانت است، و او معصوم از خطا و اشتباه است باید حکم کنی که وصول به
دیانت ممکن است و به عبارت دیگر، تحصیل علم و دانش و بلکه عبودیت و معدلت، مقدور انسان است. پس اعتذار به عدم تحقق
إقراء کتابک کفی بنفسک الیوم علیک « : قدرت بر دیانت، مسموع نیست نه در دنیا و نه در آخرت، چنانکه خداي تعالی فرمود
بودن انسان، » مدنی بالطبع « 16 یکی دیگر از گرایشهاي فطري انسان، تمایل انسان به زندگی اجتماعی و به اصطلاح ù15.» حسیبا
است. از آیات قرآن کریم استفاده میشود که اجتماعی بودن انسان در متن خلقت و آفرینش او، پیریزي شده است. در سوره
مبارکه حجرات میفرماید: یا أیها النّاس إنّا خلقنا کم من ذکرو أنثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا إنّ أکرمکم عند اللَّه
أتقیکم. 17 اي مردم شما را از مردي و زنی آفریدیم و شما را ملتها و قبیلهها قرار دادیم تا به این وسیله یکدیگر را بازشناسید [نه
اینکه به این وسیله بر یکدیگر تفاخر کنید] همانا گرامیترین شما نزد خداوند متقیترین شماست. در این آیه کریمه ضمن یک
دستور اخلاقی، به فلسفه اجتماعی آفرینش خاص انسان، اشاره میکند به این بیان که انسان به گونهاي آفریده شده که به صورت
گروههاي مختلف ملی و قبیلهاي درآمده است، در سوره فرقان آیه 54 میفرماید: هو الذي خلق منالماء بشراً فجعله نسباً و صهراً.
اوست که از آب، بشري آفرید و آن بشر را به صورت نسبها (رابطههاي نسبی) و خویشاوندي دامادي (رابطههاي سببی) قرار داده
است. این آیه کریمه نیز روابط نسبی و سببی را که مایه پیوند افراد با یکدیگر و پایه بازشناسی آنها از یکدیگر است به عنوان
طرحی که در متن خلقت براي حکمت و غایتی کلی قرار داده شده است عنوان نموده است. 18 بنابراین با توجه به نظریه مدنی
بالطبع بودن انسان، میتوان گفت که انسان نوع واحد است و نه انواع، و به حکم فطرت و طبیعت خود اجتماعی است؛ یعنی
اجتماعی بودن انسان و به صورت جامعه درآمدن او و داراي روح جمعی شدنش از خاصیت ذاتی نوعی او سرچشمه میگیرد، و
یک خاصیت از خواص فطري نوع انسان است، نوع انسان براي اینکه به کمال لایق خود که استعداد رسیدن به آن را دارد برسد،
گرایش اجتماعی دارد و زمینه روح جمعی را فراهم میکند، روح جمعی خود به منزله وسیلهاي است که نوع انسان را به کمال
نهایی خود میرساند. بنابراین این نوعیت انسان است که مسیر روح جمعی را تعیین میکند و به عبارت دیگر، روح جمعی نیز به
نوبه خود در خدمت فطرت انسانی است. فطرت انسانی تا انسان باقی است به کار و فعالیت خود ادامه میدهد. پس تکیهگاه روح
. 2 . جمعی، روح فردي و به عبارت دیگر، فطرت انسانی انسان است. 19 ادامه دارد پینوشتها : 1 . سوره روم( 30 )، آیه 30
4 . سوره عنکبوت( 29 )، آیه . 3 . همو، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 5، ص 73 . مطهري، مرتضی، شرح منظومه، ج دوم، ص 119
. 8 . 7 . مطهري، مرتضی، شناخت در قرآن، استاد شهید مطهري، ص 73 . 6 . سوره بقره( 2)، آیه 282 . 5 . سوره انفال( 8)، آیه 29 .69
11 . سوره . 10 . رشحات بحار، ص 33 .225- 9 . شاهآبادي، محمدعلی، رشحات بحار، ص 226 . اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 5
15 . سوره اسراء( 17 )، آیه .33- 14 . رشحات بحار، ص 34 . 13 . همان، آیه 85 . 12 . سوره ال عمران( 3)، آیه 19 . روم( 30 )، آیه 30
19 . همان، .15- 18 . مطهري، مرتضی، جامعه و تاریخ، ص 16 . 17 . سوره حجرات( 49 )، آیه 13 . 16 . رشحات بحار، ص 41 . 14
.43- ص 45
عدالت اقتصادي
اشاره : آقاي دکتر یداللَّه دادگر فارغ?التحصیل رشته اقتصاد از دانشگاه تهران، عضو هیأت علمی دانشگاه مفید قم و همکار
پژوهشکده اقتصاد دانشگاه تربیت مدرس است. ایشان مطالعات زیادي نیز در زمینه اقتصاد اسلامی داشته است. با توجه به
پرسش?هاي فراوانی که در زمینه عدالت اقتصادي مطرح است خدمت ایشان رسیدیم و برخی از پرسش?هایمان را با ایشان طرح
کردیم، با امید به اینکه در فرصت دیگر بتوانیم باقیمانده پرسش?هایمان را به ویژه در زمینه عدالت در حکومت مهدوي با ایشان
صفحه 40 از 57
مطرح کنیم. به عنوان اولین سؤال بفرمایید شما چه تعریفی از عدالت دارید؟ با توجه به هنجاري و فراگیر بودن بحث عدالت و
همچنین نگرش?هاي زیادي که در قضیه عدالت وجود دارد، به نظر من نمی?توان یک تعریف جهان شمول از عدالت ارائه کرد
که هم ابعاد اقتصادي را در بر بگیرد و هم غیر اقتصادي را. در واقع هر گروه، تفکر و یا مکتبی تعریف ویژه?اي از عدالت دارد. بر
عکس بحث?هاي اثباتی، بحث?هاي هنجاري با چنین مشکلاتی روبه?رو هستند. در عین حال براي عدالت می?توان هم یک
تعریف کلی ارائه داد که از قدیم بوده و هنوز هم کارایی خودش را دارد و هم یک تعریف خاص. تعریف قدیمی یا تعریف سنتی
عدالت تعریفی است که هم عقلاي غیر دینی به آن توجه کرده?اند و هم عقلاي دین. حتی ائمه و پیامبران نیز در مواردي به آن
است. قبل از بیان این تعریف توسط پیامبران، ارسطو، افلاطون و » إعطاء کلّ ذي?حقّ حقه « پرداخته?اند و آن همان تعریف کلی
حتی سیسرون حکیم هم به آن پرداخته?اند، در متون مقدس انجیل و تورات هم به نحوي ذکر شده است. حضرت علی(ع) نیز
تعریف کرده?اند؛ یعنی اگر هر امر و هر چیزي را سر جاي خود قرار دهیم از آن عدالت » وضع کل شی?ء علی موضعه « عدالت را
برمی?خیزد. این تعریف جامعی است اما در عین حال با توجه به مصادیق عدالت و با توجه به پیوندهاي دیگري که در زندگی
اجتماعی مردم وجود دارد، تعریف خاص?تري هم می?توان از عدالت ارائه داد که من این تعریف خاص را در پرتو آن تعریف
اختصاص فرصت?ها و امکانات جامعه به شهروندان بر مبناي شایستگی و « : عام خدمت شما عرض می?کنم. آن عبارت است از
به عبارت دیگر، در یک نظام جامع عدالت، هم باید شیوه?ها عادلانه باشد و .» نیاز به نحوي که همه احساس رضایت خاطر کنند
هم نتایج آن. چون تعاریف دیگري هم از عدالت ارائه شده است ما این تفکیک را مطرح می?کنیم. بر این اساس معتقدیم منظور
از عدالت لزوماً تساوي نیست؛ یعنی یک رضایت خاطري است که براساس یک منطق اجتماعی - اقتصادي، هر شهروند پیدا
می?کند و این می?تواند در مواردي حالت تساوي داشته و در مواردي هم نداشته باشد. لزوماً به سمت تساوي?گرایی نمی?رود.
آیا این تعریف در طول تاریخ تحول، تطور و تغییر خاصی هم داشته یا اصولًا به همین منوال تعریف شده است؟ به نظر من مفهوم
عدالت، تحولات نسبتاً وسیعی داشته است: قبل از میلاد؛ یعنی قبل از حاکمیت ادیان رسمی و ادیان توحیدي، عدالت بیشتر به معناي
هماهنگی با قانون طبیعی بوده است؛ یعنی در واقع عدالت چیزي بود که با قانون طبیعی و نظم حاکم بر طبیعت همراه بود. آنها
معتقد بودند هر چه با قواعد حاکم بر طبیعت سازگار باشد، عادلانه و هر چه با آن درگیر باشد ناعادلانه است. در جوامع اولیه که
هیچ چالش، درگیري و طبقه?بندي اجتماعی وجود نداشته است همه مساوي بوده?اند. لذا عدالت بطور طبیعی موجود بوده است.
یعنی در جامعه اولیه?اي که حضرت آدم در آن بوده و جوامع بعد از آن، عدالت یک حالت طبیعی داشته است؛ گویی در خود
طبیعت یک سري سازگاري?ها و هم سنخی?ها وجود داشته و بشر هم خود را با این یکنواختی?ها و نظم حاکم بر طبیعت وفق
می?داده است. بنابراین، عدالت در آن موقع همراهی با اصول حاکم بر طبیعت بوده است. در قرون وسطی که دین وارد صحنه
اجتماع شد عدالت یک رنگ اخلاقی و دینی گرفت. البته باز هم پیوندش با حقوق طبیعی بریده نشد؛ هم در عصر حاکمیت
مسیحیت و یهودیت و هم در عصر حاکمیت اسلام پیوند عدالت با دین برقرار بود. دین تأکید بسیار اساسی بر حوزه عدالت داشت و
گویی اصلًا همه ادیان، عدالت را به عنوان یک پایه و اصل معامله?ناپذیر در نظر می?گرفتند. منتها در مورد فراگیري آن، ابعاد و یا
کم و زیاد بودنش اختلاف نظر وجود داشت. شعار اصلی مسیحیت تحقق صلح و عدالت بود و در اسلام هم توجه جدي به مسأله
ناظر بر بعد تکوینی عدالت » بالعدل قامت السموات والارض « عدالت شده و آیات و روایات بسیاري بر عدالت تأکید دارند. روایت
است و در سیره پیامبر و معصومین(ع) هم بحث تشریعی عدالت به شدت فراگیر بوده است. بنابراین در قرون وسطی نوعی نگرش
دینی و اخلاقی در کنار عدالت مطرح شد. اواخر قرون وسطی؛ یعنی زمان رنسانس، ابعاد جدیدي در تعریف عدالت پیدا شد و آن
به خاطر حاکمیت اندیشه?هاي اصالت انسان (اومانیسم) بود. عقلانیت جدید یا عقلانیت ابزاري که در رنسانس فراهم آمد، باعث
شد اصلًا نگرش و مفهوم جدیدي از عدالت مطرح شود. وقتی بحث سکولاریسم حاکم شد، با توجه به عملکرد کلیسا فرار از
صفحه 41 از 57
عناصر دینی از ناحیه عقلا چنان گسترش پیدا کرد که اصلًا امور هنجاري و امور اخلاقی را دون مرتبه قلمداد می?کردند. بنابراین
اولًا عدالت از مقوله یک اصل معامله ناپذیر بیرون آمد و به عنوان یک اصل حاشیه?اي، در پرتو عناصري مثل عقلانیت ابزاري،
قدرت و حتی کارآیی و رقابت قرار گرفت و در مواردي اصلًا مفهوم آن هم فراموش شد؛ گویی اصلًا نقشی ندارند، چون معتقد
بودند امر هنجاري نقشی ندارد و آن چیزي مؤثر است که عقل و علم بپسندند و عقل و علم هم یک جایگاه مادي?گرایانه داشتند و
با توجه به حاکمیت نگرش اومانیستی بسیار کم، متوجه به امور ارزشی و عدالت بودند. نهایتاً در مواردي هم که از عدالت بحث
می?شد از دین و ارزش?هاي اخلاقی منفک شد و به عنوان یک بحث سیاسی یا ایدئولوژي در کنار بحث?هاي جدي?تر باقی
ماند. به دنبال این، در قرون هفدهم و هجدهم دیدگاه?هاي به اصطلاح کارآمدگرایانه از عدالت مطرح شد؛ یعنی در واقع عدالت
چیزي بود که مانعف کارآیی نشود. اگر افراد در سیستم موردنظر به صورت معمولی چیزي به دست می?آوردند می?گفتند این
عادلانه است عادلانه بودن با قبول وضع موجود یکسان شد. هر کس هر چه به دست می?آورد می?گفتند این عادلانه است.
کسانی مثل جان لاك، هابس، ماکیاول و امثال این?ها چنین اندیشه?هایی داشتند. بنابراین دیگر عدالت به عنوان یک عنصر،
در این دوران هم عدالت را به » روسو « مستقل از کارآیی و مستقل از وضع موجود، نبود. البته در عین حال نگرش?هایی مثل نگرش
قلمداد می?کردند منتها نقش این?ها در رقابت با اندیشه?هاي دیگر بسیار ضعیف بود. بنابراین » تساوي گرایانه « عنوان یک امر
تعریف عدالت به وضع موجودنگر تبدیل شد. در قرون هجده، نوزده و بیست هم تحولات دیگري در مورد عدالت به وجود آمد. از
مطرح شد. این?ها معتقد بودند هر چیزي که نتیجه?اش باعث حداکثر شدن رفاه و شادي کل » مطلوبیت گرایان « جمله اندیشه?هاي
شود عدالت است. این اندیشه نیز طرفدارانی داشت که هنوز هم بخش?هایی از این نگرش، مطرح است. در کنار این، دیدگاه?هاي
تساوي?گرایانه مطرح شد که از آن جمله دیدگاه سوسیالیست?ها و مارکسیست?ها نسبت به عدالت بود. این?ها معتقد بودند هر
چیزي که باعث تساوي حقوق و امکانات باشد عادلانه است. به عبارت دیگر، مفهوم عدالت یک تساوي مطلق بین ثروت?ها و
است که هنوز هم از آن » جان?رالز « درآمدها پیدا کرد. در کنار اینها یکی از اندیشه?هایی که از بعدي تساوي?نگر بود، اندیشه
بحث می?شود. وي معتقد بود زمانی می?توان گفت عدالت برقرار شده که بتوانیم شرایط زندگی محروم?ترین?هاي جامعه را به
بهترین وجه بالا ببریم؛ به عبارت دیگر، حداقل?ها را حداکثر کنیم، اما این که بعد از این چه خواهد شد از نظر رالز مهم نیست؛
یعنی همین که شما محرومین را به بهترین وجه برسانید عدالت در این سیستم هست، اختلاف طبقاتی باشد یا نباشد. نگرش دیگري
معتقد » آمارتیاسن « و تا حدودي » ماسگریو « که باز در اینجا مطرح است نگرش تأمین حداقل?ها و نیازهاي اساسی است. افرادي مثل
دوباره » مک?اینتایر « بودند که اگر در جامعه حداقل?هاي همگانی تأمین بشود، عدالت برقرار می?شود. باز از این?ها افرادي مثل
از عدالت مطرح کردند که گویی یک نوع بازگشتی بود به اندیشه?هاي قرون وسطی از عدالت. » اخلاق مدار « تقریباً یک تعریف
مطرح شد که عدالت در چه چیز را مورد توجه قرار می?دهد. عدالت در کدامیک » سن « بحث?هاي جدیدي از عدالت باز توسط
از عرصه?هاي اجتماعی بیش?تر می?تواند خودش را نشان دهد؟ همان?طور که در اول بحث عرض کردم تعریف عدالت کاملًا
فراگیر است و با وجود این?که بعد اقتصادي از عدالت برجستگی خاصی دارد، در عین حال همه ابعاد در آن مطرح است. مثلًا
فرض کنید در بعد سیاسی و بعد حقوقی وارد تشریعیات عدالت شویم در این صورت بر این امر تأکید می?شود که همه باید در
مقابل قانون برابر باشند. در ابعاد فرهنگی، اجتماعی، و مدیریتی هم عدالت کاملًا مطرح است. در تشریعیات شاید نتوان جایی را
پیدا کرد که از عدالت بحث نشده باشد. البته نگرش?ها و تعاریف متعددي وجود دارد و اختلاف در این حوزه?ها زیاد است، ولی
در حضور عدالت در همه ابعاد شکی نیست. به اعتقاد ما چون در تکوین، عدالت به تمام معنا حاکم است، در تشریع نیز باید این
سازگاري وجود داشته باشد. به هر حال می?توان گفت در حوزه تشریع، عدالت اقتصادي پررنگ?تروجدي?تراز دیگر
حوزه?هاست. به نظر شما شاخص?ها و معیارهاي عدالت اقتصادي چیست؟ قبل از این لازم است اشاره شود که در بین
صفحه 42 از 57
» برونزا « صاحب?نظران اقتصادي در مورد منشأ عدالت و حضور آن دو دیدگاه اساسی وجود دارد: یک گروه عدالت را امري
دانسته و معتقدند که یک مجموعه اصول و دستورالعمل?هایی است که بایستی خارج از سیستم موجود اعمال بشود. مثال خیلی
روشن آن دیدگاه مارکسیست?ها و سوسیالیست?ها درباره عدالت است که معتقدند عدالت را باید از خارج سیستم تزریق کرد و
در واقع خود سیستم به هیچوجه پاسخ?گو نیست و اصلًا ذات و ساختار سیستم اقتصادي به مفهوم دیدگاه?هاي اقتصادي متعارف و
به ویژه دیدگاه اقتصادي سرمایه?داري به هیچوجه با عدالت سازگار نیست و بر همین اساس باید عدالت را تزریق کرد. در مقابل
این دیدگاه خود سرمایه?دارها و گروهی از صاحب?نظران اقتصادي معتقدند که سیستم اقتصادي وقتی کارآمد باشد و سیستم
اقتصادي در چارچوب بازار خوب اجرا و تدوین بشود، خودش عدالت را همراه دارد. گویی آن?چه که کارآمد است عادلانه هم
هست؛ اگر سیستم خوب پاسخ بدهد دیگر نیازي به تعبیر عدالت و دخالت دادن عدالت به عنوان یک عنصر برونزا نیست. در واقع
به?طور غیر مستقیم و تلویحاً این?ها معتقدند عدالت در ساختار نظام?هاي اقتصادي آزاد و نظام اقتصادي لیبرالیسم وجود دارد. این
نظریه پیوند بسیار نزدیکی با اندیشه?هاي صاحب?نظران اولیه اقتصاد سرمایه?داري دارد که معتقد بودند عدالت در درون این
سیستم وجود دارد لذا به اعتقاد اینها نباید دست به وضعیت موجود زد و توزیع مجدد معنی ندارد. البته برخی از این?ها شرایطی را
براي عادلانه بودن اقتصاد (بازار)، مطرح می?کنند و آن اقتصاد رقابتی است. اگر نظام اقتصاد رقابتی باشد و منابع درست توزیع
شود، هر چه که پیش آید عادلانه است. به اعتقاد ما دیدگاه محتاطانه?تر این است که ما نه بر برون?زا بودن عدالت اصرار کنیم و
نه بر درون?زا بودن آن. زیرا در مواردي نمی?توان به?طور قطع آن را برون?زا یا درون?زا دانست. در نظام سرمایه?داري و
اقتصاد بازار اعتقاد بر این است که عدالت در درون وجود دارد، این واقعاً با اقتصاد بازار سازگاري ندارد؛ چون اقتصاد بازار به
سمت حداکثر کردن سود فردي می?رود و هیچ دلیلی نمی?بینیم که تحقق منافع فردي منجر به یک سیستم ظالمانه نشود؛ به عبارت
دیگر، ساختار بازار نمی?تواند به?طور کامل عدالت را محقق بکند. اما آن?گونه هم که مارکسیست?ها معتقدند که چنین نظامی
مطلقاً ضد عدالت است از نظر ما تندروي است؛ مواردي هم وجود دارد که اقتصاد بازار با توجه به آن کارآیی مطلوبی که دارد
می?تواند بخشی از عدالت را محقق کند. همچنین اگر همانند سوسیالیست?ها و مارکسیست?ها تمام عدالت را خارج از سیستم
بدانیم نیز کارساز نیست. لذا احتیاط عقلایی اقتضا دارد که ما بخش?هایی از هر دو بعدش را بپذیریم، چون زندگی اجتماعی در
پیوندش با عدالت به گونه?اي نیست که بتوان آن دو را از هم جدا کرد، منطقی نیست ما این جدایی و خطکشی سخت و سفت؛
یعنی برونزا بودن و درون?زا بودن را در حوزه عدالت مطرح کنیم. لذا در جایی که خود سیستم عدالت را برقرار می?کند، مورد
استقبال قرار می?گیرد و در بخش?هایی سیستم به شکل برون?زا پاسخ می?دهد. در مواردي هم ممکن است روش?هاي اقتصاد
کارآمد، عادلانه و درست، ولی نتایج عادلانه نباشد. بر این اساس می?گوییم آنجا که سیستم جواب می?دهد و عدالت حالت
درون?زا دارد، استقبال می?کنیم ولی در مواردي که این امکان وجود ندارد دولت?ها باید به شکل برون?زا با ابزارهایی که در
اختیار دارند به سمت تحقق عدالت پیش بروند. حال با توجه به این بحث درون?زا و برونزا بودن عدالت، چند شاخص را براي
عادلانه بودن نظام اقتصادي می?توان ذکر کرد: یکی وجود نظام کارآمد و با ثبات اقتصادي است؛ یعنی یکی از شروط لازم براي
تحقق عدالت این است که نظام اقتصادي از یک ثبات حداقل برخوردار باشد. از اقتصاد مضمحل، فاقد انضباط، پر از نوسان و غیر
قابل پیش?بینی نمی?توان تحقق عدالت را انتظار داشت. شاخص دیگر، هماهنگی عناصر اقتصادي و غیر اقتصادي است؛ یعنی
سازمان باثبات و سازمانی که می?خواهد عدالت را بروز دهد یک نوع هماهنگی جدي را بین حوزه?هاي اقتصادي و غیر اقتصادي
می?طلبد. نظام اقتصادي?اي در تحقق عدالت موفق?تر است که تنش و برخورد در زیر نظام?ها و خود نظام حداقل باشد یا وجود
نداشته باشد. اگر که نظام?هاي اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نتوانند یک نوع تعامل منطقی داشته باشند، عدالت به وجود نمی?آید.
شاخص دیگر، توزیع معقول ثروت?ها و درآمدهاست. در چارچوب اندیشه اسلامی آیات و روایات، نکاتی را گوشزد می?کند که
صفحه 43 از 57
به درك این وضعیت کمک می?کند؛ چون عدالت در سلسله علل احکام قرار دارد. چرا مثلًا باید ربا حذف شود، براي این?که
ظلم است. نکته دیگر این که ما معتقدیم لزوماً عادلانه بودن به معنی مساوي بودن توزیع نیست اما در مواردي که امکان تساوي
حقوق اقتصادي وجود داشته باشد و در عین حال لطمه به کارآیی سیستم نزند، می?توان تساوي را هم در آن به وجود آورد به
عبارت دیگر یکی از شاخص?هاي نظام اقتصادي عادلانه می?تواند در برخی شرایط تساوي?گرایی هم محسوب گردد. آخرین
نکته?اي که به نظر ما مهم است، وجود حداقل استاندارد است که در نظام اقتصادي باید باشد؛ یعنی اگر در یک نظام، حداقل
استاندارد زندگی تأمین نشود آن نظام را از نظر اقتصادي عادلانه نمی?گوییم. نبودن فقر یا قابل تحمل بودن فقر، آخرین شاخص
است که به نظر ما در بعد اقتصادي مورد توجه است؛ یعنی یا فقر نباشد یا به گونه?اي باشد که بتوان آن را تحمل کرد. چیزي باشد
است؛ یعنی ناراضی از سیستم نباشد فقر در متن آیات و روایات بطور مطلق » ظلم علی?السویه عدل « مثل آنچه که عوام می?گویند
نفی نشده است و لزوماً هر جامعه بدون فقیر عادلانه نیست. در مواردي ممکن است فقر و فقیر هم باشد ولی ظلم محسوب نشود.
بنابراین علاوه بر یک اقتصاد با ثبات و کارآمد، تأمین حداقل نیازها، فقدان فقر و یا قابل تحمل بودن آن و هماهنگی حوزه?هاي
اقتصادي وغیر اقتصادي شاخص?هاي اصلی هستند که یک نظام را از نظر اقتصادي به اعتقاد ما عادلانه می?کنند. یعنی از دیدگاه
اسلامی چنین مقدماتی لازم است تا عدالت بر یک جامعه حاکم باشد؟ در دو محور کلی می?شود این را ذکر کرد: یکی از بعد
نظري و زمینه سازي?هاي علمی و در کنار این، دیدگاه?هاي تساوي?گرایانه مطرح شد که از آن جمله دیدگاه سوسیالیست?ها و
مارکسیست?ها نسبت به عدالت بود. این?ها معتقد بودند هر چیزي که باعث تساوي حقوق و امکانات باشد عادلانه است. به
عبارت دیگر، مفهوم عدالت یک تساوي مطلق بین ثروت?ها و درآمدها پیدا کرد. دیگري از بفعد اجرایی. از بعد نظري و علمی،
بایستی کارگزاران جامعه، متخصصان، سیاستگذاران و حتی شهروندان تأثیرگذار در جامعه، تعریفی از عدالت داشته باشند؛
بدون?داشتن تعریف قابل دفاع مراحل بعدي عدالت را نمی?توان طی کرد. مرحله بعد از تعریف نهادینه کردن عدالت است؛ یعنی
قدم دوم این است که بگوییم قانون از ما خواسته است چنین عدالتی داشته باشیم و این عدالت باید جایگاه نهادي پیدا کند و همه
موظف باشند به آن عمل کنند. هم چنین قانون باید ساز و کارهایی را طرح کند که بتواند با کنترل و هدایت، مشکلات مربوط به
خود را حل و فصل نماید؛ به عبارت دیگر، در واقع یک شرایطی را فراهم بکند که اگر در بحث عدالت یا قانون مشکلی پیش آمد،
بتواند آن را حل کند. این از بعد نظري. در بفعد اجرایی به?ویژه در زمینه اقتصاد، مدیران جامعه باید شایسته?ترین،
متخصص?ترین، لایق?ترین و معتقدترین افراد به سیستم باشند و اعتقاد داشته باشند که باید سیستم عادلانه باشد. عدالت نقش
کلیدي و محوري دارد و معامله ناپذیر است. از این رو اگر کسی دغدغه عدالت واقعی نداشته باشد نمی?تواند عدالت را محقق
کند. دیگر این که در اجراي عدالت نباید هیچ نوع ملاحظات سیاسی، جناحی و امثال این?ها در نظر گرفته شود و هم?چنین باید
:» سن « ابزارهایی براي کنترل خود مجریان اصلی عدالت وجود داشته باشد. در بعد اجرایی عدالت امکان انحراف وجود دارد. به قول
هیچ کس نیست که دم از عدالت نزند، هیچکس نیست که بگوید مثلًا عدالت خوب نیست. مهم این است که سیستمی وجود داشته
باشد که در عمل بتواند این را پیاده کند. اگر این ابزارهاي علمی و عملیاتی و اجرایی نباشد به نظر ما عدالت صرفاً یک شعار
خواهد بود؛ همه از آن اسم می?برند ولی آن چیزي که پیاده می?شود ممکن است فاصله جدي با عدالت داشته باشد. در نظم
حکومت اسلامی بحث عدالت خودش می?تواند به عنوان مقدمه?اي براي رسیدن به اهداف دیگر باشد. در این مورد عده?اي
معتقدند عدالت ابزاري است براي حصول به اصول عالی?تر. بنابراین حتی حکومت در مواردي می?تواند عدالت را مخدوش کند
و در مقابل عده?اي بر این باورند که عدالت خودش هدف عالی و مستقلی است و حکومت ابزاري است براي تحقق عدالت. به
اعتقاد من دیدگاه دوم ترجیح دارد. از نظر آیات و روایات هم همه چیز براي رسیدن به عدالت است و عدالت ارزشی است
معامله?ناپذیر. این که همه علماء و فقها معتقدند که عدالت در سلسله علل احکام قرار دارد؛ یعنی معامله ناپذیر است و حتی آزادي
صفحه 44 از 57
هم نمی?تواند عدالت را مخدوش بکند. بنابراین عدالت در مواردي یک امر ذاتی است. در اندیشه?هاي متفکران و سیره پیامبر و
امامان و هم?چنین در دیدگاه فقها، عدالت ارزش فوق?العاده بالایی است که چیزهاي دیگر براي آن ابزار محسوب می?شوند. مثلًا
فارابی از فلاسفه معتقد است که حکومت ابزار عدالت است و خود امام خمینی در مواردي می?فرمایند حکومت وسیله?اي براي
بسط و توسعه عدالت است. از اینکه در این گفت?وگو شرکت کردید سپاسگزاریم.
در انتظار مهدي عج - قسمت دوم
اشاره : آیت اللَّه محمد ناصري چهره اي نام آشنا در محافل مهدوي است. سال هاست که ارادتمندان امام عصر(عج) در شهر
اصفهان بر گرد او جمع می شوند و با گوش دادن به بیانات شیواي ایشان عطش انتظار و شوق دیدارشان را دو چندان می سازند.
آنچه پیش روي شماست متن یکی از سخنرانی هاي ایشان است که با اندکی ویرایش تقدیم شما عزیزان می شود. بسم اللَّه الرحمن
الرحیم در جلسه گذشته راجع به خلیفۀاللَّه، محور عالم وجود، واسطه بین عالم غیب و شهود، حضرت بقیۀاللَّه، صحبت شد. بعد از
اثبات اینکه طبق نظر مسلمانان و سایر مکاتب خلیفۀاللَّه باید در هر زمان باشد گفتم که به نظر شیعه الآن خلیفۀاللَّه حضرت بقیۀاللَّه
است. عرض کردم معاندین و مخالفین دوازده اشکال نسبت به شیعیان - که به وجود حضرت بقیۀاللَّه معتقدند - مطرح می کنند که
در بین این دوازده اشکال دو اشکال قابل اعتنا به چشم می خورد. بقیه اش قابل اعتنا نیست؛ یعنی خیلی سهل الجواب است. یکی از
آنها راجع به طول عمر حضرت بود که جلسه قبل جواب هاي حلّی و نقضی عرض کردم که طرف مقابل ملزم می شود به اینها؛
یعنی نمی تواند اشکال دیگري بعد از جواب هاي حلّی و نقضی بیان کنند. اشکال دومی که کردند - که مقداري صورت دارد -
این است که می گویند شما که می گویید امام زمان هست و الان 1167 سالشان است و در پس پرده غیب هستند؛ چه اثر وجودي
براي حضرت هست؟ چه اثري دارند، چه خدمتی به اجتماع می کنند که حالا معتقد به چنین موجودي باشیم یا نباشیم؟ حضرت که
در بین ما نیستند! نه مشکلاتمان را حل می کنند؛ نه می آیند دفع بلّیه از ما بکنند! نه استخاره اي می کنند. نه می توانیم با ایشان
مشورت بکنیم. چه فایده اي دارد امام زمان در پس پرده غیبت باشند؟ جوابش اگر چه از جلسات قبل معلوم شد، لکن الان هم
سوره انفال، آیه 33 ). امت هاي گذشته ) .» و ما کانَ اللَّهف لفیفعَذّفبَهفم وَ أنتَ ففیهم « : اشارتاً عرض می کنم. آیه شریفه می فرماید
در اثر کثرت معصیت و طغیان در بی بند و باري، برایشان عذاب نازل می شد. صریح قرآن و تواریخی که ادیان مختلف نوشته اند و
در دسترس است این است که بر امت هاي گذشته بلایا و عذاب هاي گوناگون نازل می شد. هم در قرآن و هم در کتب تاریخی
ثبت شده که چون این امت ها با اوامر و نواهی حق مخالفت می کردند و در معصیت و در مخالفت حق یاغی بودند، خداوند بر
آنها عذاب نازل می کرد. مسخ می شدند؛ غرق می شدند؛ آتش برایشان نازل می شد؛ از آسمان سنگ می بارید و... لکن این آیه
اي حبیب ما! این امت تو هر مقدار هم معصیت و ؛» و ما کانَ اللَّهف لفیفعَدّفبَهفم و أنتَ ففیهفم « : شریفه به پیامبر بشارت می دهد
طغیان بکنند، تا زمانی که تو در بین اینها هستی ما به احترام شما آنها را عذاب نازل نمی کنیم. صریح آیه این است. بعد از
پیغمبر(ص) نفس ایشان امیرالمؤمنین بودند و به وسیله وجود ایشان و به احترام ایشان معصیت کاران عذاب نشدند. بعد از
امیرالمؤمنین حضرت امام حسن(ع) مانع از نزول عذاب بود. ایشان نفس امیرالمؤمنین بود. بعد امام حسین و... و الان حضرت
بقیۀاللَّه، ارواحنا له الفداء. مانع از نزول عذاب هستند. مادامی که ایشان - که خلیفه الهی است و کلّهم نور واحد و نفس پیغمبر
هستند - در میان ما باشند از نزول عذاب درامانیم. چه نفعی از این بیشتر می خواهید امام زمان داشته باشد که سبب بقاي حیات
عالم وجود است؟ الان حضرت امام زمان سبب بقاي عالم وجود است؟ با وجود معصیت ها، بی بند و باري ها، طغیان ها و مخالفت
ها، عذاب براي ما نازل نمی شود والاّ خدا می داند. چه نفعی بالاتر از این می خواهید که امام زمان براي عالم وجود داشته باشد؟
سلام من بر تو اي نور (یکی از اسامی ؛» السَّلامف عَلَیکَ یا نفورَاللَّهف اَّلذي یَهتَدي بفهف المفهتَدونَ « : در زیارت حضرت هست
صفحه 45 از 57
هم خودش جلوه گر است در عالم وجود و هم » الظاهر فی نفسه والمظهر لغیره « : امام). معناي نور چیست؟ معناي نور این است که
بقاي عالم وجود را تثبیت کرده است. چنانکه ملاحظه می شود در این زیارت، از آن حضرت تعبیر به نور شده است. حضرت
بقیۀاللَّه 182 نام دارد یکی از آنها نور است همه مشغول تسبیح خدا هستند. لکن گوش شنوا می خواهد که تسبیح موجودات را
بشنود. گوشی که ساز و آواز می شنود، گوشی که غیبت و تهمت می شنود، گوشی که فحّاشی می شنود، صداي موجودات را نمی
السلام علیک یا نوراللَّه الذي « : شنود. انسان باید پاك بشود تا پاکان را تمیز دهد و استفاده کند. که در همین زیارت آمده است
أینَ السَّبَبف المفتَّصفلف بَینَ الأرضف « : سلام بر تو اي نوري که هرگز خاموش شدنی نیست. در دعاي ندبه می خوانیم ؛» لایطفاء
اي امام زمانی که تو سبب بقاي زمین و آسمان هستی. فیض حضرت حق - که فیّاض علی الاطلاق است. - آن به آن ؛» والسَّماءف
باید به فرد فرد موجودات عالم وجود برسد تا آنها باقی باشند. لکن شخصی را می خواهد که توسط آن موجود این فیض از فیّاض
به مفوّض برسد. قاعده این است. مکرّر عرض شده است، این نوري که الان در این لامپ ها موجود است به واسطه کارخانه است،
اما امکان پذیر نیست که این سیم ها متصل به خود کارخانه باشد. باید یک ترانسی وجود داشته باشد که این نور و حرارت و فیض
را معتدلًا به سیم ها تحویل دهد. از کارخانه بگیرد و معتدلًا طبق قدرت این سیم ها نور را افاضه بکند. این وجداناً معلوم است. اگر
این ترانس نباشد و سیم ها متصل به کارخانه باشد محترق می شود. لامپ ها متلاشی می شود. امکان ندارد. چرا؟ چون سنخیت
نیست. این لامپ ها سنخیت با قدرت نور کارخانه را ندارند، نابود می شوند. عالم وجود هم سنخیت ارتباط با مقام عالی ربوبی
یدي « ندارد. لذا باید یک واسطه اي باشد، شبیه ترانس، که فیوضات را از مقام ربوبی بگیرد. این همان است که از آن به شأن
تعبیر می کنیم. با این قدرت یدي الحقی که ارتباط به مقام والایی دارد انوار قدسیه را دریافت و بنا به سنخیت که با عالم » الحقّی
موجود دارد این انوار را افاضه می کند. این است که بقاي عالم موجود منوط به وجود حضرت بقیۀاللَّه است. بعد خودشان فرمودند:
ما به منزله چشم حق هستیم در عالم وجود، ما به منزله زبان حق ؛» وَجَعَلنا عَینَهف ففی عفبادفهف وَ لفسانَهف الناطقَ ففی خَلقفهف «
هستیم در عالم وجود؛ یعنی جمیع عالم وجود، منظر ماست. جمیع عالم وجود، مأمور به أوامر ماست. و این در اکثر أدعیه ذکر شده
است. روایاتی هم در این زمینه وارد شده است. در کافی از حضرت صادق(ع) نقل شده است که آن حضرت خطاب به ابوحمزه
می فرماید: یا أبا حمزه! مبادا قبل از آفتاب خواب باشی! (بین الطلوعین را نخوابی) به واسطه اینکه در آن موقع حضرت احدیت
ارزاق عباد را به دست ما تقسیم می کند. (یفقسفمف الأرزاقَ بَینَ العفبادف عَلی أیدینا). و لذا در روایات متعددي وارد شده که از
اذان صبح به بعد را بیدار بمانید. شخصی از ضیق معیشت شکایت می کرد. توسّلات زیادي به امیرالمؤمنین پیدا کرده بود و حضرت
به او دستور داده بودند بین الطلوعین بیدار بماند؛ یعنی اول اذان را بیدار باش. بعد از خواندن نماز و انجام تعقیبات خوابیدن اشکالی
إن مفن شَی ءف « ندارد. اما اول اذان را بیدار باش. جمیع موجودات اول اذان صبح بیدار و همه مشغول تحمید و تسبیح خدا هستند
همه مشغول تسبیح خدا هستند. لکن گوش شنوا می خواهد که تسبیح » إلاّ یفسَ بّفحف بفحَمدفهف وَلکفن لاتَفقَهفونَ تَسبفیَحفهم
موجودات را بشنود. گوشی که ساز و آواز می شنود، گوشی که غیبت و تهمت می شنود، گوشی که فحّاشی می شنود، صداي
إنّی لَامان « : موجودات را نمی شنود. انسان باید پاك بشود تا پاکان را تمیز دهد و استفاده کند. حضرت بقیۀاللَّه خودشان فرمودند
من براي زمین و آسمان امان هستم، به واسطه من زمین و آسمان به حال ؛» لافهل الأرضف والسَّماءف وَبفی یَدفَعف اللَّهف البلاء
خودش برقرار است و به واسطه من خدا بلیّه و عذاب را از شما دفع می کند. چه نفعی بیشتر از این می خواهید بر امام زمان مترتب
بشود که سبب حیات عالم وجود و بقاي آن و سبب دفع بلیّه از تمام محبین و بنده هاي خدا می شود؟ و لذا امام صادق(ع) می
تسبیح می کنم حضرت ؛» سفبحانَ اللَّه اَّلذي سَخَّرَ لفلإمامف کفلَّ شَی ءف وَ جَعَلَ لَهفم مَقالیدَ السَّماواتف وَالَأرضف « : فرماید که
حق، جلّت عظمته، که عالم وجود را مسخر کرد. براي امام و کلید آسمان ها و کلید طبقات زمین را به دست او سپرد. عالم وجود
واللَّهف ما خَلقَ اللَّهف شی ءف إّلا « مسخر امام است؛ یعنی اراده امام نافذ بر عالم وجود است. حضرت ابا عبداللَّه(ع) قسم یاد کردند
صفحه 46 از 57
قسم جلاله می خورد که خدا چیزي را از جمادات و نباتات و حیوانات و مخلوقات و آسمان و زمین و ؛» وَ اَمرَهف بإطاعَتفه لَنا
کرات و کهکشان ها خلق نکرد، مگر به همه آنها دستور داد از ما اطاعت کنند و فرمانبرداري ما را بکنند. چه نفعی از این بیشتر می
خواهید بر امام زمان مترتب باشد؟ قبلًا عرض کردیم وجود مقدس ایشان خلیفۀاللَّه و جانشین حق است. حضرت بقیۀاللَّه خودشان
من شما را رها نکردم (نه من و شما، بلکه عالم وجود را رها ؛» إنّا غَیرف مفهمفلینَ لفمفراعاتفکفم ولاناسفینَ لفذفکرفکفم « : فرمودند
نکرده است) من، شما را ابداً فراموش هم نکردم. حضرت بقیۀاللَّه در عالم أمر است. عالم أمر عالم تجرد است و محیط به ماده و
مادیّات است؛ یعنی جمیع عالم وجود نزد ایشان مثل فندقی است در کف دست ما. همینطور که من نسبت به یک فندق در کف
دستم محیط هستم، محیط به اجزاء آن هستم، حضرت بقیۀاللَّه محیط به عالم وجود است. چه نفعی از این بیشتر می خواهید آقا
همینطوري که از خورشید در پس ابر جمیع ،» مَثَل من، مثل خورشید است در پس ابر « : داشته باشد؟ همچنین حضرت می فرماید
موجودات استفاده می کنند حضرت هم همین است. عالم وجود از اشعه انوار خورشید استفاده می کند. مَثَل ایشان مَثَل خورشید
است. هر مقدار هم این ابر نازك تر باشد استفاده از نور خورشیدف آقا بیشتر می شود. هر مقداري هم من و شما معصیت هایمان
کمتر باشد، حجاب هاي ظلمانی کمتر باشد بیشتر می توانیم از وجود ایشان استفاده کنیم. تقریباً حدود 500 نفر در محضر بقیۀاللَّه
تشرف دارند؛ از نجبا، نقبا، علما و رجال الغیب. آنها را از کرات دیگر نیاورده اند. از همین منظومه شمسی ما و همین قماش من و
شما بوده اند. لکن ابرها را و حجاب هاي ظلمانی را عقب زده اند تا توانسته اند از انوار قدسیه استفاده کنند. من و شما هم اگر این
حجاب ها را کنار بزنیم و خودمان را اصلاح کنیم قطعاً بی بهره نخواهیم ماند. این فرمایش خود حضرت است. یکی از دانشمندان
خارجی گفته است: همه غذاهایی که سبب حیات عالم وجود است، تمام اینها در پرتو خورشید بوده است. آنچه که وسائل حیاتی
از براي انسان است تماماً از برکات خورشید است. دانشمندي می گوید: اگر انسان خودش را فرزند خورشید بداند عیب نیست! بعد
حضرت بقیۀاللَّه خودشان را مثل زدند به خورشید. الحاصل چه نتیجه اي بهتر از این از وجود آقا انتظار دارید؟ در زیارت حضرت ابا
آنچه حضرت حق، جلّت ؛» إرادةف الرَّبف فی مَقادیرف أموره تَهبفطف عَلَیکفم و تصدر مفن بفیوتفکم « : عبداللَّه(ع) آمده است
عظمته، در مقدّرات عالم وجود تصمیم می گیرد در خانه اهل بیت نازل می فرماید و تصمیم گیري از آنجا شروع می شود و به عالم
منتشر می شود. امام(ره) در کتاب پرواز در ملکوت خود فرموده اند که سقف بیت امیرالمؤمنین و حضرت زهرا(س) عرش الرّحمن
است. (روایت را نقل کرده اند). روایت مفصل است و در تفسیرالبرهان آمده است. بعد امام این مطلب را مف ّ ص لًا وارد شده اند که
خانه امیرالمؤمنین(ع) و فاطمه زهرا(س)، سقفش عرش الرحمن است. ملائکه مرتب نازل می شوند و صعود می کنند. نسبت به عالم
هر کس بخواهد خدا را ؛» مَن أرادَ اللَّهَ بَدَأَ بفکفم « : وجود و تصمیم گیري هاي عالم وجود الحاصل. بعد در زیارت جامعه می فرماید
وَ بفکفم تفقبَلف الطَّاعَۀف المففتَرَضَۀف وَ لَکفمف المَودَّةف « . بشناسد در خانه شما می آید و به وسیله شما خدا را می شناسد
یکی از منافع امام زمان این است که به وسیله محبت و علاقه به امام زمان واجبات ما به درجه قبولی می رسد. اگر امام .» الواجفبَۀف
زمان را قبول نداشته باشید این اعمال و رفتار شما یک شاهی هم ارزش ندارد. کسانی که ولایت ندارند هیچ ندارند؛ زیرا انسانی که
می خواهد عبادت بکند و عبادتش مقبول درگاه حق باشد دو طهارت لازم دارد. یک طهارت باطنی، یک طهارت ظاهري. طهارت
باطنی به چه حاصل می شود؟ به ولایت اهل بیت عصمت و طهارت و طهارت ظاهري با غسل و وضو و تیمم. تا طهارت باطنی
؛» أشهَدف أنَّ بفوفلایَتفکَ تفقبَلف الأعمالف « : نباشد. عبادات مقبول درگاه احدیت نمی شود. این هم در زیارت حضرت هست
شهادت می دهم که به واسطه دوست داشتن شما اعمال من قبول می شود. امام زمان منظور است. ضمیر مفرد است. چه نفعی از این
بیشتر بر وجود امام زمان مترتب است؟ حالا چنانچه من حضرت امیر را قبول داشته باشیم اما امام حسن و امام حسین و بقیه را قبول
نداشته باشم. باز هم یک شاهی حدود 500 نفر در محضر بقیۀاللَّه تشرف دارند؛ از نجبا، نقبا، علما و رجال الغیب. آنها را از کرات
دیگر نیاورده اند. از همین منظومه شمسی ما و همین قماش من و شما بوده اند. لکن ابرها را و حجاب هاي ظلمانی را عقب زده اند
صفحه 47 از 57
آنها همه نور واحدند. انکار .» کفلّفهفم نفورٌ واحدٌ « : تا توانسته اند از انوار قدسیه استفاده کنند. ارزش ندارد. چرا؟ به واسطه اینکه
یکی از آنها انکار کل است. انکار جزء انکار کل می شود. چون کل مرکب از جزء است. اگر یک جزء را منکر شدي کل را منکر
شده اي و لذا فرموده اند: اگر یک نفر ما را منکر شوید هیچ نتیجه اي نمی گیرید. این چند امامی ها اعمالشان به اندازه سر سوزنی
و انتفاء کل به انتفاء جزء است. اگر یک جزء منتفی شد کل » کفلّفهفم نفورٌ واحدٌ « مقبول درگاه حضرت احدیت نیست؛ چون
به واسطه شما خدا باران رحمت بر مامی بارد و به واسطه شما آسمان بر زمین منطبق ؛» وَ بفکفم یفنَزّفلف الغَیثَ « . منتفی می شود
نمی شود. اگر امام زمان نباشد، عالم وجود خراب می شود. چند روایت از ائمه اطهار(ع) به همین مضمون رسیده است. امام زمان
روح و محور عالم وجود است؛ واسطه بین عالم غیب و شهود است. چطور می شود که امام زمان در زمان غیبت براي عالم وجود
نفعی نداشته باشد؟ چندین روایت از رسول اکرم(ص) امیرالمؤمنین(ع)، دیگر ائمه و امام حسن عسکري(ع) و خود حضرت
ما همه دست پرورده حق ؛» نَحنف صَ نایفعف رَبّفنا و الخَلقف بَعدف صَ نایفعفنا « : بقیۀاللَّه(ع) وجود دارد که مضمون آنها این است
هستیم و عالم وجود دست پرورده ماست. چه نفعی از این بیشتر؟ اینها قطره اي بود از آثار وجودي امام زمان(ع). اگر همه این
همین مقدار کافی است. جواب آن » العاقل یکفیه الاشارة « مطالب را بخواهیم بیان بکنیم مجالس زیادي را لازم دارد. به مقتضاي
شخص مغرض که گفت که امام زمان با وجود اینکه در پس پرده غیب است چه آثار و نفعی دارد؟ کافی است. امام زمان در پس
پرده غیب نیست. در ملأ، مظاهر و مجالس و خیابان ها حاضر است. و لذا وقتی که حضرت بقیۀاللَّه(ع) تشریف می آورند، اکثر
مردم می گویند عجب! ما این آقا را خیلی دیده بودیم او را، ولی نمی شناختیم. و لذا عرض کردم معناي غیبت عدم شناخت است،
نه عدم حضور. لذا بهتر است علاقه مندان و دوستداران بیشتر به فکر وجود مقدس آن حضرت باشند. دعا براي فرج حضرت
فراموش نشود. خدا می داند حضرت به دعاي من و شما احتیاجی ندارد. حالا اگر کسی دعا هم بکند، چه اثري دارد وقتی که
روزها غیبت می کند، تهمت می زند، خیانت و جنایت می کند، دروغ می گوید. با زبان کثیف اسم پاکان آوردن درست نیست.
اما! اجازه داده اند به ما براي دعا کردن. دعا کردن من سبب می شود سیم من به حضرت وصل شود و لامپ ولایت من تقویت
شود. براي من خوب است. نه اینکه حضرت بهره ببرد یا محتاج دعاي من باشد. نه، این اظهار علاقه و محبت است. اظهار ارادت می
کنم به حضرت تا خودم مستفیض بشوم. اما در عین حال بعد از نمازها دعا براي حضرت فراموش نشود. توسلات به حضرت هم
بیشتر شود. هر مقدار بیشتر حجاب ها را کنار بزنیم بیشتر از انوار وجودي ایشان بهره مند می شویم. در توسلات، توسلتان به حضرت
باشد. کتاب هایی که در این زمینه نوشته شده است ماشاءاللَّه بسیار مفصل است. اینطور من دیدم کتاب هایی که درباره حضرت
نوشتند متجاوز از 2500 کتاب است. به زبان هاي مختلف که در دسترس است. کسانی که توسل به حضرت داشتند آثار عجیبی
است که زیاد شنیده اید. من خلاصه و منجزّش را تعریف می کنم. در حلّه حاکمی » ابو راجع حمّامی « دیده اند. یکی از آنها قصه
آمده بود که از آن سنی هاي متعصب بود - الان مردم حلّه همه شیعه و در عراق فوق العاده هستند. همگی شیعه و متعصب هستند.
آنجا مقام امام زمان(ع) هم هست که شب هاي جمعه بسیار شلوغ می شود. من به آن مقام رفته ام خیلی با عظمت است - در آن
زمان یک نفر در حلّه بود به اسم ابوراجع حمّامی که آدم صریحی بود و تقیّه سرش نمی شد. او شخصی بود 50 ساله که آبله رو
بود و محاسن تَنفکی داشت و چهره چندان زیبایی هم نداشت. - اینطور نوشته اند - مرتب غاصبین و ظالمین به حضرت علی(ع) و
فاطمه زهرا(س) را لعن می کرد. این مطلب را به این حاکم متعصب سنّی خبر داده بودند، که او گستاخی می کند و لعن علنی می
کند. مکرّر به او گفتند و این حاکم سنّی گفت: بروید او را برایم بیاورید. او را پیش حاکم آوردند. حاکم به او گفت: راجع به
خلفا چه می گویی؟ شروع کرد به لعن کردن. بردنش جلو، با خیزرانی که دستش بود شروع به زدن به صورت حمّامی کرد.
همینطور زد و گوشت ها و پوست ها صورت او ریخت. بعد گفت: زبانش را در بیاورید و سوراخ کنید و ریسمانی به او ببندید و به
دست بچه ها بدهید تا او را در شهر بکشند. همین کار را هم کردند و هر کس از سنّی ها که می رسید و دستور داشت او را می زد.
صفحه 48 از 57
بی حال افتاد کسی هم اجازه نداشت به داد او برسد. به حاکم خبر دادند دیگر رمقی ندارد. او گفت سر از تنش جدا کنید. گفتند
او دیگر در حال مردن است. احتیاج به سر جدا کردن ندارد. دستور داد: ولش کنید و بروید. ولش کردند و رفتند. بدن مجروح،
زبان سوراخ شده و از دهان درآمده و پوست و گوشت صورت هم رفته، خویشان آمدند و او را به منزل بردند و وسائل را در اتاق
آماده کردند که تا یک ساعت دیگر خواهد مرد. شب شد و دیدند خبري نشد! گفتند فرداصبح وقت تشییع جنازه و غسل و دفن
است. فردا صبح آمدند توي اتاق و دیدند دارد نماز می خواند! نگاه کردند دیدند خودش است، لکن هم زیباتر شده، محاسن او
هم پر شده و سالم است. رفتند داخل و پرسیدند چه شده؟ گفت: بله، شما که رفتید، من متوّجه شدم که شما منتظر مرگ من
هستید. توي دلم امام زمان(ع) را مخاطب کردم. گفتم یا امام زمان! من پدر کشتگی با این حاکم نداشتم بلکه به خاطر طرفداري از
مادر شما و جدّ شما، امیرالمؤمنین به این روز نشستم، آیا سزاوار است مرا تنها بگذارید؟ زبان که نداشتم، توي دلم گفتم. قلبم را
متوجه امام زمان کردم و این گله را به حضرت کردم. دیدم صداي در بلند شد. چشمم که باز نمی شد. قدرت نداشتم. حس کردم
کسی بالاي سرم نشست. دستی به صورت من کشید. گفت: أبو راجع! بلند شو، خوب شدي. برو سر کارت و نانی براي زن و بچّه
ات بیاور. بلند شدم دیدم احدي نیست. وضو گرفتم و مشغول نماز و اطاعت شدم. این است برادرها! امام زمان چقدر گمشده ها را
به هدف رسانیده اند. چقدر کسانی که مشکوك در عقاید هستند به آقا متوسل می شوند و ایشان رفع شبهات می کند. ان شاءاللَّه
مؤید و منصور باشید. توسلات به حضرت را بیشتر کنید. ان شاءاللَّه در پناه امام زمان محفوظ باشید. چند دعا می کنم و مرخص می
شوم: خدایا! قسمت می دهیم به عزت آل محمّد فرج امام زمان را نزدیک بگردان. موانع ظهورش را برطرف بفرما. خدایا! اسامی
همه ما را در طومار اسامی اصحاب و یارانشان قرار بده و ضبط کن. خدایا! قلوب ما را به نور معرفت و تقوي و ایمان و ولایت و
خلوص بیش از پیش منوّر بگردان. خدایا! همه مارامشمول دعاهاي خاصّه امام زمان قرار بده. خدایا!قسمت می دهیم به حق این روز
شریف و به حق امام زمان، رفع ظلم و پریشانی و گرفتاري از مسلمین مخصوصاًاهل فلسطین بفرما.وصلّی اللَّه علی محمدوآل محمد
از بی کران عهد
مهدي آقاجانی فشارکی خداوندا! مگر تو نبودي که درخشان?ترین نور عالم را آفریدي؟! بار الها! مگر تو نبودي که عرش و
کرسی را چنان بالا بردي که همنشین خودت شدند؟! پروردگارا! مگر تو نبودي که بحر موّاج عشق را پر تلاطم گردانیده و
خروشاندي؟! خدایا! آخر مگر تو همو نیستی که تورات و انجیل و زبور را براي ما هدیه فرستادي؟! محبوبا! مگر تو همان نیستی که
خنکاي وصال را در پس آتش فراق نهاد؟! جانا، تو که قرآن با آن همه عظمتش را به ما مرحمت نمودي و هزاران ملک و پیامبر و
فرستاده جزیی از عطایاي تو به ماست، محبوب بی?همتایم، تو را به آن کلیدي که خزانه کرمت را تواند که گشاید؛ تو را به
درخشش آن خورشیدي که آفرینشش تنها تو را شاید؛ تو را به زمامداري تمام مملوکات و آفریدگانت اي همیشه پاینده و اي تنها
هستی بخشنده تو را به آن مهر تابانی که زمین و آسمان تو را روشن نموده است تو را به آن یادگاري که صلح را براي همه
خلایقت به ارمغان می?آورد آري، تو بودي پیش از آنکه کسی باشد و تو خواهی بود پس از آنکه کسی نباشد و آن دم که اثري
از هستی در هیچ کجا یافت نشود تنها تو هستی پس، اي آنکه تنها تویی که می?دانی چگونه دل و جان?هاي مرده را زنده توان
کرد، و اي کسی که تنها خود می?توانی جان بی?مایه سیه رویان مرده دل را بگیري اي حیات و هستی من و اي کسی که عبادت
تنها تو را باید و شاید و اي محبوب عالمیان بر آستان مولا و عزیز و سرورم آن امامی که سالهاست به انتظارش نشسته?ام تا راه و
چاهم بنماید و آن عزیزي که خود سالهاست جام هدایت از دست تو نوشیده است آري همو را می?گویم که قصد برپایی علم
محبتت را در گستره گیتی دارد که درود بی?پایان تو بر او و خویشان بزرگوارش باد نه تنها از جانب من و پدر و مادرم که از سوي
هر آنکه طعم ذره?اي ایمان و محبت را چشیده باشد چه در شرق عالم بزید و چه در غرب هستی در خشکی قدم نهاده باشد یا که
صفحه 49 از 57
در دریا به سیر بپردازد همسنگ عرش بزرگ و با عظمت خود و برابر تمام آنچه بویی از تو دارند؛ که تنها تویی که می?دانی که
چه تعدادند و هر کدام در هر کجا چه می?کنند درود و صلوات خود را بفرست. بار الها! خود شاهد باش که چنان عهد و پیمانی بر
محبتش می?بندم که نه تنها بامدادان امروز که کار هر صبح و شام من باشد. و هیچگاه دست از آن نشویم پس اي مهربان
بی?همتا! مرا یاري نما که یارش باشم و قوتم بخش که همراهی?اش کنم. و تا آنجا که در توانم باشد، مرا پاسبخش حریمش
گردان پیش از آن دم که لب به حاجت گشاید و پیش از آنکه رقیبان گوي سبقت از من بربایند خواسته?اش را برآورده کرده
باشم، به یک اشارتش سر و جان بدهم و بر اثبات گفته?ها و کرده?هایش، برهان بیاورم. خود یاري نما که بر همگان بنمایانم که
بیش از همه?شان دلم را برده است و این نعمت را بر من عطا کن که به عشق او و در برابر چشمان دلربایش جام شهادت را سر
کشم. پروردگارا، مباد! ولی اگر تو خود خواستی که میان من و او با مرگ که قسمت همه خواهی گرداند فاصله بیندازي بینداز و
در پس آن در حالی که بر تنم کفنی همسان تشنگان شهادت پوشانده و در دستانم شمشیري از نیام برکشیده و نیزه?اي تشنه خون
نامردمان مانده و بر لبانم لبیک ندایش را مترنم گردانده باشی مرا از قبرم بیرون آر چه در شهر باشم و چه در صحرا پروردگارا، چه
می?شود بینایی چشمانم را باز می?گرداندي تا آن خورشید تابان و قرص درخشان را به نظاره می?نشستم و به آفتاب جمالش
سرمه?اي بر دیدگانم می?کشیدي، چه می?شد در ظهور او کمی هم که شده تعجیل به خرج می?دادي و آمدنش را آسان
می?نمودي نظام آکنده از عدل و مهرش را در همه جا می?گستراندي و مرا همراهش میگرداندي؟ نفوذي به فرمانش بخش و
پشتش را به خودت گرم نما. مهربانا، جهان به دست او آباد می?شود مردگان به دست او زنده می?شوند، و حالا همان?طور که
خبر داده بودي مردم همه جا و همه چیز را در آب و خاك به دستان خویش آلودند و چه راست خبر داده بودي خدایا! پس چرا
این یار غایب از نظر ما نمی?آید همو که همنام و همگون جد بزرگوارش می?باشد تا که آنچه تباهی است در هم شکند و حقیقت
را آنگونه که شایسته?اش باشد تجلی بخشد؟ محبوبا! او را فریادرس هر بیچاره?اي که هست، یاریگر هر بی?پناهی که یافته شود،
هر حکمی که از تو به کناري زده شده، و هر آنچه که از زحمات پیامبر و از آثارش نیست و بر باد رفته بگردان. تواناي خوبم، تو
خود حافظ و نگهبانش باش که ستمگران به کمینش نشسته?اند خداوندا! نه تنها ما را که پیامبر خوب و مهربانت را - که درود تمام
عالمیان بر او باد - و همه دلدادگانش را به تماشاي رخساره زیبایش بنشان و غم از دل همه ما بزداي بار پروردگارا! آیا شود که این
عقده غم ز گلوهامان بگشایی و او را در میان ما جاي دهی؟ بارالها! تو که دریاي رحمتت همگان را در خود جاي دهد خوب
می?دانی که بیگانگان آمدنش را دور و ما نزدیک انگاریم پس اي یکتاي بی?همتا، با هر چه سریعتر آمدنش در امور ما گشایشی
بنما. خداوندا! آیا کبودي پایم را می?بینی از بس که از فراقش و به امید دیدارش در آرزوي تسریع در وصالش بر آن کوفته?ام و
فغان از جان کشیده?ام که: العجل، العجل، یا مولاي صاحب?الزمان آمین یا رب?العالمین
مرواریدهاي غلتان
نیستی من ز هستی من است، پس هستی من ز نیستی است. یعنی تا وقتی هستی و شؤوناتی براي خود قائلم، ارزشی ندارم. اما وقتی
هستی و شؤوناتی براي خود قائل نیستم با ارزشم. عبد چون پیدا شود هیچ نمی?ارزد وقتی گم شد ارزشمند است. خدا پیدایی است
اي کسی که از شدت پیدایی پنهانی. حضرت ولی?عصر(عج) در » غالباً من فرط الظهور « که هرگز پنهان نبوده و نخواهد بود یا
مناجات رجبیّه می?فرمایند: یا باطناً فی?ظهوره و ظاهراً فی بطونه و مکنونه. اي خدایی که در عین ظهور و پیدایی، پنهان و مخفی
هستی و در عین پنهان و مخفی بودن، ظاهر و آشکاري. خدا و پیامبر و ائمه و مؤمنین همه مؤمنند. المؤمنون کنفس واحده. این
معنی احد سوره قل هواللَّه احد است. به احد که رسید خلقت و دنیإ؛ و برزخ ختم شد و قیامت صغري آمد. قیامت صغري ظهور
حجت خداست و همسایه قیامت کبري است. هستی و جمال خدا براي کسی هستی و جمال نگذاشت. ان مع العسر یسراً. عسر
صفحه 50 از 57
تاریکی و ظلمت نفس است. اگر درست نگاه کنی در نفست خدا را خواهی دید. هر صفت خوبی را هر چه هم که زیاد در
وجودت پیاده کنی، باز خدا بالاتر از آن است. شاکر شوي خدا شکور است، غفار شوي، خدا غفور است... هر کس گرفتار است،
گرفته یار است. شکایت خدا را به خدا کردن ایمان محض است، شکایت مخلوق را به خدا کردن شرك است. شکایت مخلوق را
به مخلوق کردن کفر محض است. به نقل از مصباح?الهدي مهدي طیّب
گلبانگ
پرنده?هاي بهار بهار با نفس تو ظهور خواهد کرد کتاب ثانیه?ها را مرور خواهد کرد دوباره از تپش نبض لاله?ها، خورشید نگاه
پنجره را غرق نور خواهد کرد دوباره دل به تماشاي باغ خواهم داد دوباره عاطفه میل حضور خواهد کرد سکوت خانه ما را
پرنده?هاي بهار پر از ترانه و آواز و شعر خواهد کرد خزان سوخته، آن سان که خیمه زد در باغ از این کرانه، شبی هم عبور خواهد
کرد! قسم به داغ شقایق! قسم به زخم درخت! بهار با نفس تو ظهور خواهد کرد! زهره نارنجی ققنوس شب که روشن می?شود
آبی?ترین فانوس?ها یاد چشمان تو می?افتم در اقیانوس?ها قرن?ها بیهوده می?گردم، نمی?یابم تو را نامی از تو نیست در خمیازه
قاموس?ها با کدامین شعله رقصیدي که حالا سال?هاست بال می?گیرند از خاکسترت ققنوس?ها مهربان من! به اشراق نگاه
شرقی?ات کن رهایم اگر نیایی... تمام پنجره را گواه می?گیرم اگر نیایی از این اشک و آه می?میرم چقدر می?شوم از
خواب?هاي تو لبریز هنوز مانده به دل آرزوي تعبیرم و بی تو شوق ندارد لب غزلخوانی بیا و گوش کن آوازهاي دلگیرم دوباره
صحبت یک انتظار می?آید و باز ثانیه?ها می?کنند تحقیرم تمام لکنت من سبز می?شود وقتی نگاه می?کنم و با نگاه می?میرم
اعظم هاشمی?نیا رباعی من با کرم تو همعنانم مهدي با راحله خویش روانم مهدي هر جا که شوم وارد و هر جا باشم همراهم و بر
تا جلوه دهد حجت حق دنیا را آن گوهر کنز مخفی یکتا را یک دست به ذوالفقار و دستی قرآن بر دیده × × × تو میهمانم مهدي
نهاده مصحف زهرا را محمدعلی مردانی بهار حضور صداي بال ملایک ز دور می?آید مسافري مگر از شهر نور می?آید؟! دوباره
عطر مناجات با فضا آمیخت مگر که موسی عمران ز طور می?آید؟! شراب ناب تبلور به شهر آوردند تمام شهر به چشم بلور
می?آید! ستاره?اي شبی از آسمان فرود آمد و مژده داد که، صبح ظهور می?آید چقدر شانه غمبار شهر حوصله کرد به شوق آنکه
پگاه سرور می?آید مسافري که شتابان به بال حادثه رفت به بال سرخ شهادت، صبور می?آید! به زخم?هاي شقایق قسم، هنوز از
باغ شمیم سبز بهار حضور می?آید مگر پگاه ظهور سپیده نزدیکست؟ صداي پاي سواري ز دور می?آید! ناصر فیض بشارت
غروب عمر شب انتظار، نزدیکست طلوع مشرقی آن سوار، نزدیکست دلم قرار نمی?گیرد از تلاطم عشق مگو: براي چه؟ وقت قرار
نزدیکست اگر که در کف دیوارها گل و لاله?ست عجیب نیست، که دیدار یار نزدیکست بیا که خانه تکانی کنیم دل?ها را از
انجماد کسالت، بهار نزدیکست بیا چو لاله تنت را به زخم آذین بند بیا و زود بیا! روز یار نزدیکست فریب خویش مده! تشنگیت
خواهد کشت دو گام پیش بنه، چشمه سار نزدیکست در آسمان پگاه آن پرنده را دیدي؟ اسیر موج نگردي، کنار نزدیکست ثابت
محمودي(سهیل)
شوق وصال

شوق وصال
غمین مباش غمین مباش برادر، که یار می?آید قرار بخش دل بیقرار می?آید به رغم ظلمتیان، دل به تیرگی مسپار فروغ مهر پس از
شام تار می?آید خزان گل به سرآید، پس از تهاجم دي به شاخه، شاخه گل، نوبهار می?آید دل از غبار ملالت، زلال آینه بخش
که بی?غبار گل انتظار می?آید تغافل من و تو، موجب تأخّر اوست بیا و خانه بیارا، نگار می?آید لطافتیست به طبع وصال جوي
شما وَافن یَکاد بخوان، گلعذار می?آید ز اشک دیده تو، جنس مژده می?بارد چو از کرانه یکی تکسوار می?آید بیا و دست
صفحه 51 از 57
بگیر و نفدبه بخوان که یار رفته سفر آشکار می?آید محمدحسن حجتی (پریشان) غزل انتظار بیا به خلوت ما اي فروغ » پریشان «
دیده بیا در این سیاهی شب همچنان سپیده، بیا هزار تیر شهابم به جان رسد هر شب فلک به قصد دل ما کمان کشیده، بیا بود به
دیده ما روز چون شب تیره کنون که دامن شب را شفق دریده، بیا ز بس که در طلبت کو به کو سفر کردم چه خارها که به پاي
دلم خلیده، بیا دلی نمانده که بی تو به دیگري بندم که آب شد دل و آمد ز راه دیده، بیا ز باغ خاطر ما سر زند گل نرگس کدام
بی?تو ندارد سر غزل?خوانی خوش?است?باتوغزل?گفتن و قصیده، بیا حسرت نگاه » بسیط « گل چو تو در باغ جان دمیده، بیا
سپیده?سرزدوشب?رفت?وقرص?ماه شکست سکوت خلوت شب را دم پگاه شکست بیا که در شب هجر تو اي شه خوبان دلی که
بود چو کوهی، زغم چو کاه شکست به جست?وجوي تو بودم به هر کجا رفتم که پاي صبر و شکیبم ز رنج راه شکست نیامدي که
ببینی چگونه آینه?ها به انتظار تو در حسرت نگاه شکست کنون که کاسه صبرم ز غم شده لبریز بیا که پشت مرا سیل اشک و آه
که » بسیط « شکست کجایی اي گل نرگس که بی?حضور رخت تمام رونق باغ گل و گیاه شکست ز هجر یار مکن شکوه و گلایه
گاه موسم پیروزي است و گاه شکست مصطفی طایی شمیرانی (بسیط) مرا بخوان صدایم کن اي اشتیاق بی?انتها اي ایستاده بر فراز
زمان که رهگذري خسته?ام در بیابانی بی?آب تفتیده در آفتاب و تو تک درخت صحرایی با سایبانی گسترده و آبی روان مرا
سوي خویش بخوان اي رویش بهار در هجوم خزان که درمانده?ام در چالش?هاي زندگی و همهمه?هایی که نام مرا فریاد
می?زنند و تو برتر از هر صداي آشنا و دلنشینی با طنین گرم هدایت مرا از یاد مبر که می?سوزم در آتشی که خود برافروخته?ام و
تنها تو می?توانی خنکاي سرود ابراهیم را در گوش آتش بخوانی مرا بخوان در خوش?ترین خاطره ایام در جشن حضور ع - آزاد
شمیم نام شما دلم غبار گرفته از انتظار اینک بیا ببین که دلم مانده غصه?دار اینک بیار باده و بزم مرا مهیا کن که آمده است ز ره
فصل نوبهار اینک سکوت حق مرا زیر پا نهاد افسوس و برد از کف من طاقت و قرار اینک هزار سال دلم در هواي تو جوشید و
مانده است به شوقت چو چشمه?سار اینک همیشه روز شما هست و با شما هستم که دیده است دلم عشق تک سوار اینک تمام
شعر من اینک شمیم نام شماست دلم غبار گرفته از انتظار اینک مهدي طهماسبی بازآ عزیز مصطفی! اي حاصل نخل نبی، اي نور
چشمان علی اي مادر تو فاطمه، ماه شب تار همه اي یادگار انبیا، اي وارث خون خدا اي ماه آن ماه آفرین، اي نور و خیرالعالمین اي
روح تو روح?الامین، باشی امام آخرین اي مخزن اسرار حق، اي جلوه?گاه ذات حق آن مهدي یزدان تویی، آن هادي دوران تویی
آن مصلح آخر تویی، آن آخرین یاور تویی آن حجت داور تویی، فرقان تویی انسان تویی سرچشمه عرفان تویی، آمال انس و جان
تویی من عاشق دیدار تو، شیدا شوم از یاد تو سرگشته از سوداي تو، بازآ طبیب ما تویی اي قائم دوران بیا، اي صاحب انسان بیا بازآ
که جام صبرمان، لبریز شداز عشق تو شیعه بوَد مجنون تو، عالم فداي موي تو سیف علی ابروي تو، قرآن تماماً خوي تو اي حجت
قائم بیا، تنها تویی منجی ما اي سنبل و ریحان بیا، کاراترین درمان تویی حامی تویی، والی تویی، ثانی عشر تنها تویی یوسف تویی،
یعقوب تویی، بازآ عزیزمصطفی برکن حجاب غیبتت، بیرون بیا از خلوتت بازآ تویی موعود من، نظمی بده بر نظم من بی?وزن شد
این شعر من از هجر تو، مَه روي من شاعر شدم از عشق تو، شرمنده?ام از مهر تو من عاشق گیسوي تو، دارم هواي کوي تو جانم
فداي موي تو، قوس و قزح ابروي تو بازآ و لبخندي بزن، اي آخرین محبوب من آتش مزن بر جان من، اي دیدنت سوداي من اي
منتها آمال من، بازآ حبیب جان من بر قلب من والی تویی، بنما رخت هادي تویی هم درد و هم درمان تویی، هم روح و هم ریحان
تویی اي که ولایت حق تو، باشد امامت رسم تو شافع شو ما را در جزا، اي شافع امت بیا اي آخرین شمس و ضحی، بازآ بیا امید ما!
سید محمدمهدي سید علی آقا - رشت
عدالت؛ از آرمان تا واقعیت
اشاره : تحقق عدالت اجتماعی یکی از آرمان?هاي محوري انقلاب اسلامی است و قانون اساسی جمهوري اسلامی نیز اهتمام
صفحه 52 از 57
رفع تبعیضات « را مؤظف کرده است که براي » دولت جمهوري اسلامی ایران « ویژه?اي به این موضوع داشته و از جمله در اصل سوم
و پی?ریزي اقتصاد صحیح و عادلانه بر طبق ضوابط » ناروا و ایجاد امکانات عادلانه براي همه، در تمام زمینه?هاي مادي و معنوي
اسلامی جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینه?هاي تغذیه و مسکن و کار و بهداشت و تعمیم
همه امکانات خود را به کار برد. آنچه در زیر خواهد آمد گزارش معاون امور اجتماعی سازمان مدیریت و برنامه?ریزي در » بیمه
زمینه فقر و نابرابري در جوامع شهري و روستایی ایران است که بسیار تأمل?برانگیز است. 40 درصد فقیر معاون امور اجتماعی
سازمان مدیریت و برنامه?ریزي ایران اعلام کرد: براساس مطالعات انجام شده مراکز آمار ایران 15 درصد از مجموع جمعیت ایران
14 درصد جمعیت شهرنشین / در فقر مطلق به سر می?برند. به گزارش روابط عمومی سازمان یاد شده محمود عسگري آزاد گفت: 6
4 نفر / 16 درصد سکنه روستاها در فقر مطلق بسر می?برند. وي افزود: آن دسته از خانوارهاي شهري که متوسط جمعیت آنان 8 / و 8
بوده و کمتر از 710 هزار ریال در ماه درآمد دارند به عنوان فقیر مطلق محسوب می?شوند. این شاخص?ها در مورد خانوارهاي
5 نفر و 480 هزار ریال است. در عین حال برابر بررسی?هاي انجام شده در سال 79 خانوارهایی با درآمد کمتر / روستایی به ترتیب 6
از 1320 هزار ریال در شهرها به عنوان خانوارهاي کم درآمد شناخته شده?اند. وي اظهار داشت: یکی از ملاك?هاي اصلی در
تعیین فقر مطلق، میزان مصرف مواد غذایی روزانه است و بر این اساس افرادي که روزانه کمتر از 2200 کیلو کالري تغذیه می?کنند
فقیر مطلق به حساب می?آیند. عسگري آزاد سطح درآمد 1320 هزار ریال در شهرها و 835 هزار ریال در روستاها را به عنوان خط
فقر نسبی (کم درآمدي) ذکر کرد و افزود: از مجموع جمعیت کشور 25 درصد در شمار فقراي گروه?هاي کم درآمد به شمار
می?آیند که با احتساب مجموع فقراي مطلق و نسبی مجموع جمعیت فقیر ایران به 40 درصد می?رسد. وي در تشریح ویژگی?هاي
خانوارهاي فقیر گفت: 45 درصد جمعیت فقیر کشور به رغم تصور غالب در جامعه داراي جمعیتی بین یک تا دو نفر هستند که یا
داراي سرپرست جوان و یا خیلی مسن?اند و بنا به دلایلی یکی از اعضاي خانواده را از دست داده?اند. علاوه بر این 55 درصد
خانوارهاي فقیر در مناطق شهري بیسوادند و این میزان در بین خانواده?هاي روستایی 70 درصد است. به گفته عسگري آزاد
مطالعات انجام شده نشان می?دهد 35 درصد خانوارهاي فقیر به دلیل از دست?دادن سرپرست خانواده و از بین رفتن فرد شاغل
دچار فقر شده?اند. وي گفت: چنانچه مشکل اشتغال برطرف شود، بیش از نیمی از خانواده?هاي فقیر روستایی از فقر فاصله
می?گیرند. براساس استانداردهاي بین?المللی فقیر به کسانی اطلاق می?شود که داراي درآمد سرانه یک دلار در روز هستند و این
1 میلیارد نفر را شامل می?شوند. عسگري آزاد اضافه کرد: 20 درصد جمعیت دنیا در فقر به سر می?برند و / افراد جمعیتی بالغ بر 2
به این ترتیب فقراي ایران که نسبت آنان در کل جمعیت به 15 درصد می?رسد (با احتساب هر دلار 4000 ریال و کلیه یارانه?ها)
حدود یک دلار در روز درآمد دارند.
بر پیشانی شهر
غروب یکی از روزهاي گرم تابستان است . بر پیشانی شهر عطش زده، خسته و غبار گرفته در منطقه لواسان تهران جشنی برپاست .
هر چند دقیقه یک بار اتومبیل آخرین سیستمی مقابل یکی از باغهاي مجلل این منطقه توقف میکند . 2 نگهبان با لباس مخصوص
درها را باز میکنند و ضمن عرض ادب راننده را به سمت پارکینگ اختصاصی هدایت میکنند . پشت در آهنی که منقش به
میم با حضور میهمانان رنگ و جلایی میگیرد . سراسر خیابانهاي مشجر باغ 2 » تصاویري از شاهنامه است، باغ - پارتی آقاي
هکتاري چراغانی شده است . بر سر ستونهاي سنگی منقش به تصاویر باستانی که به فاصله 5 تا 7 متر از یکدیگر در خیابانها
ساخته شدهاند، سبدهاي بزرگ گل لبریز از گلهاي فانتزي فصل نظیر لیلیوم، لیسینتوس، آلوستومریا و مگنولیا گذاشتهاند . حد
فاصل ستونها، مشعلهایی با شعلههاي همیشه روشن قرار دارد . قالیهاي گسترده بر سنگفرشهاي منحصر به فرد راهنماي میهمانان
صفحه 53 از 57
به سوي عمارت اصلی باغ، واقع در میدان بزرگ و در حصار بیدهاي بلند مجنون و افراهاي سر به فلک کشیده است . ساختمان
مرمرین در روشنایی چراغهاي رنگارنگ، چون الماسی درشت میدرخشد اما لطافت و خنکاي فضاي باغ، میزهاي غرق در گل و
تزئینات خاص با میوههاي فصل که لبریز از انواع نوشیدنی، بستنی و پیشغذاهاي مخصوص عصرانه است میهمانان را پس از
تعویض لباس به خود میخواند . میهمانی تا پاسی از شب ادامه دارد . میهمانان میتوانند تا زمان سرو شام از استخرهاي بزرگ در
چهار گوشه باغ استفاده کنند . قصه میز شام هم خود شنیدنی است . 4 میز عمود بر هم براي غذاهاي ایرانی، یک میز زاویهدار براي
غذاهاي فرنگی و 4 میز عمود بر هم براي نوشیدنی، سالاد و دسر پس از غذا برپا میشود . در چهار گوشه 4 منقل بزرگ براي
پخت جوجهکباب گذاشته میشود . فهرست غذاهاي سفارش داده شده شامل 36 نوع غذاي ایرانی و 17 نوع غذاي خارجی، 12
نوع سالاد و 15 نوع دسر است . وظیفه تزیین باغ تهیه و سرو غذا و تامین کادر پذیرایی کننده به عهده یکی از موسسات خدمات
مجالس بزرگ در تهران بوده است . طی تماسی با یکی از شعبههاي این دفتر قیمتبرخی از انواع غذاهاي سرو شده روي میز غذاي
این میهمانی را به شرح زیر میپرسم: 1 - بره درسته فري 65 هزار تومان . 2 - بوقلمون درسته 40 هزار تومان . 3 - ماهی سفید
دریایی 15 هزار تومان . 4 - ماهی شیر درسته فري 35 هزار تومان . 5 - ماهی قزلآلا 14 هزار تومان . 6 - تاج گوشت 30 هزار
تومان . 7 - شاه میگو 35 هزار تومان . 8 - سینی میگو 35 هزار تومان . 9 - جوجه پاچینی 15 هزار تومان . پس از کمی جستجو در
میم در گرفتن مجوز تاسیس یک رکتبازرگانی در کشور کانادا برپا » مییابیم که این میهمانی کذایی به مناسبت موفقیت آقاي
29/4/ شده و حدود 24 میلیون تومان هزینه دربر داشته است . کیهان 81
عدل الهی و شهید مطهري(ره)
آثار متنوع و متعددي که از استاد شهید مرتضی مطهري(ره) منتشر شده، غالباً سخنرانی?هایی است که ایشان به مناسبت?هاي
مختلف ایراد کرده بودند و به نسبت تعداد کمتري اثر دست?نویس می?توان از ایشان یافت. از معدود آثار ارزشمندي که ثمره قلم
حکیمانه ایشان می?باشد، کتاب عدل الهی است که در سال 1352 اقدام به نگارش آن نموده?اند. در بخش اول کتاب که عنوانش
عدل بشري و عدل الهی است از رابطه میان مالکیت خداوند و رابطه آن با عدل، تعاریف چهارگانه عدل، ایرادها و اشکالات وارد
به مسأله عدل سخن می?گویند. در بخش دوم براي مشکلی که به نظر متکلمین اسلامی در باب تعریف عدل دیده می?شود،
راه?حل ارایه می?کنند. بخش سوم در واقع تحلیل و بررسی مسأله تبعیض?ها در نظام طبیعت و رابطه آن با موضوع عدل خداوند
است که در آن پس از طرح اشکال مصادیق مختلف آن را مورد نقد و مطالعه قرار می?دهند. پس از آنکه در بخش چهارم به طرح
اشکال مسأله شرور در هستی و تبیین آن پرداخته می?شود، استاد در بخش پنجم فواید شرور را برمی?شمرند که شر دانستن شر به
جهت نگاه جزء نگر ماست والا با نگاه به کل عالم هستی و حیات ازل تا ابد نمی?توان واقعاً شرور را شر دانست. بخش ششم
نگاهی است به اشکالی که راجع به موضوع مرگ و میرها و دیدگاه?هاي مختلفی که در این رابطه وجود دارد. در بخش هفتم پس
از طرح شبهات عدل خداوند در دنیا، به اولین شبهه از شبهات وارد به موضوع عدل خداوند در آخرت یعنی مجازات?هاي اخروي
می?پردازند و پس از طرح مسئله جزا و تبیین تفاوت?هاي دنیا و آخرت و کیفرها آنها را به سه دسته تقسیم و با هم مقایسه
می?کنند. بخش هشتم طرح دومین شبهه اخروي و موضوع شفاعت است که پس از بیان هفت اشکالی که بر آن وارد شده با
تقسیم?بندي مسأله شفاعت به پاسخ اشکالات می?پردازند. سیصد میلیون کودك گرسنه در آستانه بیستمین سالروز جهانی غذا
بیش از سیصد میلیون کودك که بیشتر آنان را کودکان دختر تشکیل می?دهند از گرسنگی دائم رنج می?برند. روز جهانی غذا را
براي آگاهی مردم تعیین نموده?اند. در این زمینه سازمان جهانی غذا در بیانه?اي اعلام کرد که بیش از سیصد میلیون کودك در
جهان از گرسنگی دائمی رنج می?برند که از میان آنان تقریباً یکصد و هفتاد میلیون بدون آنکه ناشتایی خود را میل کنند به
صفحه 54 از 57
مدرسه می?روند که در طول روز هم هیچگونه غذایی تناول نمی?کنند در عین حال 130 میلیون کودك دیگر حتی به مدرسه هم
نمی?روند. این بیانیه می?افزاید که کودکان دختر بیشترین رقم از این جمعیت را تشکیل می?دهند. این بیانیه همزمان با
راهپیمایی?هایی صادر شده است که به مناسبت روز جهانی غذا از طرف سازمان کشاورزي و غذاي وابسته سازمان ملل متحد برپا
می?شود.
درباره مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
بسم الله